- ارسالیها
- 464
- پسندها
- 2,483
- امتیازها
- 12,383
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #21
و با صورتی که الان به واسطه عصبانیت سرخ شده بود داد زد:
- من مسعود رو قبل از تو دوست داشتم. سه سال و دو ماه و ده روز از اولین باری که دیدمش و عاشقش شدم میگذره اما تو اومدی و اون رو از من دزدیدی!
دوباره گلی مقصر شده بود! به جای توضیح و معذرت خواهی تقصیرها سر او شکسته شده بود. داد زد:
- دروغگو!
مهسا در حالی که میلرزید و با دست سعی داشت لبه مبلی را در آن نزدیکی بگیرد، بغض کرده گفت:
- من شش ماه و چهار روزه پسش گرفتم. کسی رو که مال من بود، پس گرفتم. من کسی رو ندزدیدم. دزد تویی!
گلی دوباره میخواست به سمت مهسا خیز بردارد اما در حصار دستان مسعود گرفتار شده بود. صدای مسعود در گوشش پیچید:
- بسه گلی! مهسا مریضه! رنگ روش رو نمیبینی!
مهسا در حالی که لرزان روی مبل مینشست، زیر لب تکرار کرد:
- من فقط...
- من مسعود رو قبل از تو دوست داشتم. سه سال و دو ماه و ده روز از اولین باری که دیدمش و عاشقش شدم میگذره اما تو اومدی و اون رو از من دزدیدی!
دوباره گلی مقصر شده بود! به جای توضیح و معذرت خواهی تقصیرها سر او شکسته شده بود. داد زد:
- دروغگو!
مهسا در حالی که میلرزید و با دست سعی داشت لبه مبلی را در آن نزدیکی بگیرد، بغض کرده گفت:
- من شش ماه و چهار روزه پسش گرفتم. کسی رو که مال من بود، پس گرفتم. من کسی رو ندزدیدم. دزد تویی!
گلی دوباره میخواست به سمت مهسا خیز بردارد اما در حصار دستان مسعود گرفتار شده بود. صدای مسعود در گوشش پیچید:
- بسه گلی! مهسا مریضه! رنگ روش رو نمیبینی!
مهسا در حالی که لرزان روی مبل مینشست، زیر لب تکرار کرد:
- من فقط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.