• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان ققنوس نبودیم اما از خاکسترمان زاده شدیم | سارینا.آ کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع sarina.a
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها بازدیدها 491
  • برچسب‌ها برچسب‌ها
    اجتماعی - عاشقانه
  • کاربران تگ شده هیچ

sarina.a

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
6/7/20
ارسالی‌ها
30
پسندها
29
امتیازها
40
  • نویسنده موضوع
  • #31
نمی‌توانم جلوی بالا رفتن گوشه ی لبم را بگیرم، مستقیم نگاهش می‌کنم. با همان پوزخند و نگاهی تیز شده نشانه‌اش می‌گیرم:
- شما که بدتون نمیاد، نه؟ فکر کردی نمی‌دونم، نصف چیزایی که به گوشم می‌رسه از طرف شما در میاد؟ همون مهرداد بعد شکست پرونده‌ش هرچی تونست به من بست. یه مشت آدم پوچی که هیچ عرضه‌ای جز پشت پا زدن به آدم ندارید.
فکش سفت و نبض‌دار شده بود.
- می‌فهمی چی می‌گی داوین؟ من آدمی‌ام که پشتت بزنم؟
همه آدم‌ها، آدمی‌اند که پشتت می‌زنند.
چوب را روی میز می‌اندازم و سیگار را میان لب‌هایم می‌گذارم:
- چون تو آدم بازی نیستی.
فاصله میان ابروهایش کم می‌شود:
- می‌فهمی داری چی می‌گی؟
فندک محبوبم را جلوی سیگار می‌گیرم و تیر نگاهم یک لحظه هم از رویش برداشته نمی‌شود.
مصنوعی می‌خندد و‌ چوب را رها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا