- ارسالیها
- 22
- پسندها
- 42
- امتیازها
- 40
- نویسنده موضوع
- #21
دستم را دور دستش حلقه کردم و نفس عمیقی کشیدم ....با ورود ما به سالن صدای دست تمام ویلا را پر کرد.
حاضرم قسم بخورم بوی خون تک تک این افراد را حس می کردم...بوی سوختن بدنشان بوی جسدشان.
به جایگاه رسیدیم کامران کمکم کرد بنشینم و خودش کنارم نشست...عاقد گفت:
_شروع کنم؟
بابا لبخندی زد و گفت:
_بفرمایید.
خواستم بگویم...خواستم بگویم باید به دستشویی بروم که یکدفعه خاموشی بر همه جا حاکم شد ..
هیچکس را نمیتوانستم ببینم خواستم بلند شوم که کامران دستم را چنگ زد..
_بشین الان...
هنوز حرفش تموم نشده بود که صدای جیغ و تیر اندازی همه جا را پر کرد و اولین شلیک تیر دقیقا کنارم و توی سر کامران فرود امد.
همه چیز سریع اتفاق افتاده بود انگار که فیلمی را روی سرعت دو برابر گذاشته بودم..
جیغ کشیدم که...
حاضرم قسم بخورم بوی خون تک تک این افراد را حس می کردم...بوی سوختن بدنشان بوی جسدشان.
به جایگاه رسیدیم کامران کمکم کرد بنشینم و خودش کنارم نشست...عاقد گفت:
_شروع کنم؟
بابا لبخندی زد و گفت:
_بفرمایید.
خواستم بگویم...خواستم بگویم باید به دستشویی بروم که یکدفعه خاموشی بر همه جا حاکم شد ..
هیچکس را نمیتوانستم ببینم خواستم بلند شوم که کامران دستم را چنگ زد..
_بشین الان...
هنوز حرفش تموم نشده بود که صدای جیغ و تیر اندازی همه جا را پر کرد و اولین شلیک تیر دقیقا کنارم و توی سر کامران فرود امد.
همه چیز سریع اتفاق افتاده بود انگار که فیلمی را روی سرعت دو برابر گذاشته بودم..
جیغ کشیدم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش