- تاریخ ثبتنام
- 4/2/25
- ارسالیها
- 91
- پسندها
- 262
- امتیازها
- 1,113
- مدالها
- 3
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #71
مانی: لطفاً نپرس چی شده ،وقت ندارم توضیح بدم. اگه میتونی، از همون نفراتی که قبلاً محل آیلین رو پیدا کرده بودن بپرس… ببین میدونن کجا رفته یا نه. فقط زود باش…
کامران: چی شده؟ حالت خوبه؟
مانی: فقط بجنب، خواهش میکنم!
***
آیلین: با این کیسه مشکی که رو سرم کشیدن، محاله بفهمام کجا میبَرَنَم… بازم خدارو شکر جای پناه امنه.
مازیار: نگران نباش، قرار نیست زیاد اینجا بمونی. الان میرسیم. بعد از صحبت با رئیس، میبریمت همونجا که سوارت کردیم.
شهرام: رسیدیم! پیادش کن. به خانم بگو زیاد وقت نداریم، زود جمعش کنین تا آقا بو نبرده.
مازیار: باشه بابا… بیا بینم.
راوی: مازیار از بازوی آیلین گرفت و او را آهسته از ون مشکی پیاده کرد. گفت:«مستقیم همراه من بیا. چون دستات بسته است، از بازوت گرفتم. نترس، اگه...
کامران: چی شده؟ حالت خوبه؟
مانی: فقط بجنب، خواهش میکنم!
***
آیلین: با این کیسه مشکی که رو سرم کشیدن، محاله بفهمام کجا میبَرَنَم… بازم خدارو شکر جای پناه امنه.
مازیار: نگران نباش، قرار نیست زیاد اینجا بمونی. الان میرسیم. بعد از صحبت با رئیس، میبریمت همونجا که سوارت کردیم.
شهرام: رسیدیم! پیادش کن. به خانم بگو زیاد وقت نداریم، زود جمعش کنین تا آقا بو نبرده.
مازیار: باشه بابا… بیا بینم.
راوی: مازیار از بازوی آیلین گرفت و او را آهسته از ون مشکی پیاده کرد. گفت:«مستقیم همراه من بیا. چون دستات بسته است، از بازوت گرفتم. نترس، اگه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.