• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان بذرهای سرزمین نهان | محمد جواد وفایی نویسنده انجمن یک رمان

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,202
پسندها
155,936
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
44
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
بذرهای سرزمین نهان
نام نویسنده:
محمد جواد وفایی
ژانر رمان:
فانتزی
کد رمان: 5803
ناظر: Armita.sh Armita.sh

خلاصه:
لرد مکتاش به دلیل همکاری با شورشیان به خ**یا*نت متهم می‌شود؛ اموالش ضبط ‌و خانواده‌‌اش زندانی می‌شود. توطئه‌ای که در حال شکل گرفتن بود لرد جوان را به جهان نهان هدایت می‌کند، جایی که هیچ‌کس از وجودش آگاه نیست... .
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

AROOS MORDE

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,067
پسندها
23,871
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AROOS MORDE

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,202
پسندها
155,936
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
44
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
فصل اول

-به نظرتون مرگ رشوه هم قبول می‌کنه؟
صدای نفس نفس زدن‌های کسی مدام شنیده می‌شد. پسربچه‌ای که این سوال را پرسیده بود، بعداز اندکی مکث دوربین را جلوی صورت تپلش گرفت و گفت:
-این سوال مدت زیادی فکرم رو مشغول خودش کرده بود. مثلا تو می‌تونی وقتی مرگ به سراغت اومده و داره با اون داس بلندش گردنت رو نوازش می‌کنه بهش یکی از این شکلات‌های خوشمزه‌ی «مکادی» پیشنهاد بدی؟
پسرک گازی بزرگ به شکلاتش زد. چشمانش را چندباری در حدقه این سمت و آن سمت کرد و در نهایت گفت:
-سوال دومی حتی از اولی هم سخت‌تره؛ اما چیزی که واضه اینه که هیچکس از کسایی که تو این شهر زندگی می‌کردند نتونستند برای این سوال جوابی پیدا کنند.
او دوربین را چرخاند و منظره‌ی شهری خاکستری رنگ را نشان داد. خیابان پر از آت و آشغال‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,202
پسندها
155,936
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
44
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
پسربچه به راهش ادامه داد.هر از گاهی زاویه‌ی دوربینش را به سمت خانه‌ها تغییر میداد و گاهی هم دندان‌های بزرگش را نشان مخاطبینش می‌داد. او بعد از مدتی پیاده‌روی بالاخره کنار یکی از همان سنگرهایی که نشان مخاطبینش داده بود نشست و دوربینش را کمی دورتر از خودش گذاشت تا راحت بتواند به سمت آن حرف بزند. تکه کاغدی کهنه همراه یک ماژیک از جیب کتش بیرون کشید و همان‌طور که چیزی را روی آن بررسی می‌کرد گفت:
-باید تا قبل از غروب قمر سوم و تاریکی مطلق برگردم خونه. بیشتر خونه‌های این محله رو گشتم، این رو می‌ذارم به حساب خوش شانسی، هرچند بابام میگه شانس واژه‌ای که آدمای بدبخت و بیچاره ازشون استفاده می‌کنند تا یه بهونه برای بی‌عرضگی‌هاشون بتراشند. بیاین خوشحال باشیم که اون جلوی بچه کوچیکش از توصیفات زشت‌تری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,202
پسندها
155,936
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
44
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
از حیاط خانه بیرون زد و نقشه‌اش را بیرون کشید. با دندانش سر ماژیکش را بیرون کشید. درحال علامت زدن روی خانهای بود که به تازگی غارتش کرده که ناگهان سرجایش ایستاد. اخمی‌ کرد و آرام به سمت چپش چرخید. به خانه‌ی چوبی بزرگ با درختی بزرگ و پنجره‌هایی شکسته نگاهی انداخت. صدای الاکنگی کهنه و زنگ زده‌ای که مدام بالا و پایین می‌رفت و صدای جیغ گونه‌ای از خودش بیرون می‌داد تمام محوطه‌ی حیاطش را پر کرده بود. پسرک دوباره به نقشه نگاهی انداخت اما روی نقشه هیچ نشانه‌ای از آن خانه وجود نداشت. حتی پلاکی هم دیده نمی‌شد. ابرهای عصبانی هم حالا بالای سر آن خانه رسیده بودند و مدام غرش می‌کردند.
پسر دوربینش را بیرون کشید و رو به آن گفت:
-رفقا فکر کنم یه خونه‌ی شیطانی که یه جورایی دروازه‌ای به یکی از طبقات جهنمه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,202
پسندها
155,936
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
44
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
پسرک اول دستش را دراز کرد و دوربین را در تمام زوایای خانه چرخاند. سپس قدم اول را روی چوب‌های کهنه و پیر کف خانه گذاشت. با هر قدمی که می‌گذاشت خاکی از منافذ چوب‌ها بلند میشد. قسمت ورودی خانه بزرگ و جادار بود به طوری که انگار بیشتر وسایل خانه در همان قسمت جای داده شده بودند. راه پله‌ای که به دیوار سمت راست چسبیده در میانه‌ی راه ازهم پاشیده و تکه‌هایش روی زمین به چشم می‌خوردند. کتابخانه‌ای کوچک کنار بخاری دیواری قرار داشت. زک به سمتش رفت و یکی از کتاب‌ها را برداشت. خاک رویش را با فوتی به هوا فرستاد و همان‌طور که دستی روی اسم کتاب و نشانه‌های عجیبش می‌کشید درش را باز کرد. بعد از خواندن چند صفحه لبانش را به هم فشرد و گفت:
-فکر می‌کردم باید یه کتاب برای طلسم‌های فوق شیطانی یا یه همچین چیزی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Armita.sh

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,202
پسندها
155,936
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
44
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
وقتی به بالا رسید خودش را روی زمین انداخت و نفس‌های بلند کشید. پیشانی‌اش پر از دانه‌های عرق شده بود. او آرام بلند شد و شروع به تکاندن خاک‌های پشت سرش کرد. دوربین را به سمت صورتش گرفت و گفت:
-فحش‌هایی که دادم رو نادیده بگیرید، فکر کنم یه شیطان منو تسخیر کرده بود که اون حرفا رو زدم.
او به سرعت به تمام اتاق‌های آن طبقه سری زد. اتاق‌های اول و دوم رسما و کاملا خالی بودند و حتی ورودی پنجره‌هایشان هم مسدود شده بودند. انگار از اول هم مال کسی نبودند.
زک روبه‌روی اتاق آخر ایستاد. تنها جایی که ممکن بود صدا از انجا آمده باشد همان اتاق بود. پسرک دستگیره‌ی در چوبی و کهنه را گرفت و چرخاند اما متوجه شد باز نمی‌شود. با زور کمی دیگر هم سعی کرد اما فایده‌ای نداشت. دوربین را با کمی فاصله از خودش روی زمین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Armita.sh

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا