• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های نوای اشک | میم.هویار کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع HOOYAR
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 281
  • کاربران تگ شده هیچ

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
بسمه تعالی
نام اثر: نوای اشک
نام نویسنده: میم.هویار
ژانر: تراژدی
مقدمه:
هوای این بامداد، خبر از اشک می‌دهد. این سحری که گذشت، دل به ماه بسته بود که خون اشک می‌ریزد. این آخرین تلالو‌های ستارگان نوای اشک بود، که دمید بر روح‌های بی‌کالبد. ای صبح ظالم، سحر را فراموش نکن...​
 
امضا : HOOYAR

Ftm.gh

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
582
پسندها
2,195
امتیازها
12,773
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
هر آن صدای مشت‌های ریز، از زیر خاک به چاهسار گوش می‌رسد؛ هر بامداد، هر چاشت‌گاه و هر شام. به کردار دانه‌ای که با مشت‌های کوچک خود به خاک سرد اجبار و ظلم می‌کوبد و روزی خواهد رسید که گیاه نور خورشید را خواهد دید. حتی به قیمت خورد شدن، آسیب و مرگ؛ اما مشت‌های کوچک گیاه خوب می‌داند چطور راه آزادی را دوباره پیش بگیرد. تا وقتی ریشه باشد، روح فاتح نیز هست.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
بر این دیوار سیمانی، خون گلبرگ‌های شقایق، تنها گل عاشق ریخته شده. این نمود و روشنایی سد روانی که میان من و توست، ارس را می‌‌گویم، روزی پل عشق خواهد شد. یک روز این دیوار‌ها و سدها فرو خواهد ریخت و من نوید می‌دهم، یک روز برادر به آغوش برادر باز خواهد گشت.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
می‌دانی، سخت بود. دلم گرفت. دلم اشک خواست و نریخت. دلم قدم زدن خواست و راه نیامد. دلم نفس خواست و هوا نبود. دلم هرچه خواست نشد. دلم گرفته است. مثل ماه پشت ابری که در آرزوی تلالو نشسته، مثل برگی که میان افتادن و ماندن زرد شده، مثل روزهای نیامده‌ی شیرین تلخ، مثل آخرین واژه‌ای که از زبان مردگان شنیدیم و رفت. خیلی دلم گرفته است. طوری که گویا، هرگز گره‌اش باز نمی‌شود.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
سقوط می‌کنم، میان واژه‌های تلخ ناگفته. غرق می‌شوم، میان تمام اشک‌های نریخته. تمام می‌شوم میان ناتمامی‌ها. و در آخر می‌میرم، میان تمام زندگی نکردن‌ها. کابوس می‌بینم، خودم را میان آیینه‌ها جا می‌گذارم. از خانه دور می‌شوم و به مقصد هم نمی‌رسم. چشم می‌بندم و باز می‌بینم؛ و هرچه می‌کنم انگار هیچ نمی‌کنم.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
سقوط می‌کنم، میان واژه‌های تلخ ناگفته. غرق می‌شوم، میان تمام اشک‌های نریخته. تمام می‌شوم میان ناتمامی‌ها. و در آخر می‌میرم، میان تمام زندگی نکردن‌ها. کابوس می‌بینم، خودم را میان آیینه‌ها جا می‌گذارم. از خانه دور می‌شوم و به مقصد هم نمی‌رسم. چشم می‌بندم و باز می‌بینم؛ و هرچه می‌کنم انگار هیچ نمی‌کنم.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
شاید روزی گریختم؛ که می‌داند شاید روزی از پنجره‌ها رو به آسمان پرواز کردم. چه بسا که شاید در آسمان هم به دیوار خوردم. اما که می‌داند شاید دیوار هم مرا بوسید و رها کرد. بگذار بروم؛ شاید غربت آزارم نداد؛ که می‌داند، شاید طلوع کردم از میان میله‌های زندان. آزادم بگذار و برو؛ که می‌داند شاید خودم، خودم را بند کردم به قفس‌ها. فقط بگذار.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
آرشه را به روی زخم‌هایم می‌کشم تا صدای تو را بشنوم؛ تو که رفته‌ای، صدایت، آغوشت و نگاهت را نیز برده‌ای؛ فقط همین زخم تو مانده از تمام خاطرات شیرین و تلخی که در کنار هم و دور از هم تجربه کردیم؛ و همین آرشه فقط می‌تواند صدای تو را به گوش‌های ناشنوایم برساند. حنجره‌ام سوخته از داغ بغض رفتن تو، نمی‌توانم صدایت بزنم. پس به صدای آرشه گوش کن؛ خواهش میکنم.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/4/24
ارسالی‌ها
255
پسندها
2,273
امتیازها
11,813
مدال‌ها
8
سن
19
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
تکه‌های خرد شده‌ام را دانه به دانه جمع می‌کنم. با دستی پر از خودم به سوی مقبره‌های خالی به راه می‌افتم. هر کدام از من‌های متعدد درون مقبره‌های متفاوتی می‌خوابند. خودم با دست‌های خودم به روی‌شان خاک ریخته و زنده به گورشان می‌کنم. از آنها هیچ سبز نمی‌شود. خورشید آرام‌آرام قصد طلوع دارد؛ و من تهی از خودم، به سوی کلبه‌ی پوشالی می‌‌گریزم تا مبادا خورشید تن سردم را گرم کند. من می‌خواستم بمیرم اما هنوز زنده‌ام تا برای خودم سوگواری کنم.​
 
امضا : HOOYAR

موضوعات مشابه

عقب
بالا