نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان راز هفت اختر | هیرو کاربر انجمن یک‌ رمان

☆هیرو☆

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
159
پسندها
1,508
امتیازها
9,763
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
راز هفت اختر
نام نویسنده:
هیرو
ژانر رمان:
تاریخی، فانتزی
کد رمان: 5814
ناظر: A asalezazi
در سرزمینی به نام «خونیرث»، که در دل کویرهای بی‌پایان و کوه‌های سر به فلک کشیده قرار داشت، هفت ستاره‌ی مقدس از آسمان ناپدید شده بودند. این ستاره‌ها نماد هفت امشاسپند (فرشتگان مقدس در آیین زرتشتی) بودند و ناپدید شدن آنها تعادل جهان را به خطر انداخته بود. تاریکی و هرج‌ومرج در سراسر خونیرث گسترده شده بود، اما کسی یا کسانی در راه نجات تعادل جهان بودند.
 
آخرین ویرایش
امضا : ☆هیرو☆
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Armita.sh

Armita.sh

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,485
پسندها
20,670
امتیازها
46,373
مدال‌ها
42
  • مدیر
  • #2
13A6F74A-231B-4D2B-AB4E-048CCC14F896.jpeg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Armita.sh

☆هیرو☆

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
159
پسندها
1,508
امتیازها
9,763
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه: در گسترهٔ بیکران هستی، اختران همچون نگین‌های درخشان بر تارک شب‌های تاریک می‌درخشند. هر یک از آن‌ها، شعله‌هایی از آتش جاودانِ خلقتند که در دل تاریکی، نور امید و زیبایی را به زمینیان هدیه می‌کنند. جهان، این گهوارهٔ عظیم و اسرارآمیز، با تمامی شگفتی‌هایش، در نهایتِ ظرافت و دقت آفریده شده است؛ گویی هر ذره‌اش در جایگاه خود، به‌دقت چیده شده تا تعادلی جاودان را رقم بزند. این تعادل، نه تنها در گردش سیارات و ستارگان، که در هر نفسِ زندگی و هر لحظهٔ وجود آشکار است. از کوچک‌ترین ذرات تا عظیم‌ترین کهکشان‌ها، همه و همه در هماهنگی کامل با یکدیگر، سمفونی زیبای هستی را می‌نوازند. اختران، نماد این هماهنگی و تعادلند؛ آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که در پس هر تاریکی، نوری وجود دارد و در پس هر آشوب،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆هیرو☆

☆هیرو☆

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
159
پسندها
1,508
امتیازها
9,763
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #4
در دل کویرهای بی‌پایان، جایی که شن‌های طلایی زیر نور خورشید می‌سوختند و کوه‌های سر به فلک کشیده، همچون نگهبانان خاموش، آسمان را لمس می‌کردند، سرزمینی به نام «خونیرث» آرام و بی‌حرکت در انتظار بود. من، شاهد این سرزمین، سال‌هاست که نفس‌های آرام آن را می‌شنوم و رازهایش را در سینه نگه داشته‌ام. خونیرث، سرزمینی بود که در آن، هر ذره‌ی خاک داستانی برای گفتن داشت و هر باد که از میان شن‌ها می‌گذشت، نجوایی از گذشته‌های دور با خود می‌آورد.
شهر خونیرث، با دیوارهای بلند و خانه‌های گلی، در میان کویر مانند الماسی درخشان می‌درخشید. کوچه‌های باریک و پیچ‌درپیچ آن، پر از زندگی و رنگ و امید بودند. بازارهای شلوغ، پر از صدای فروشندگان که محصولات‌شان را با صدای بلند تبلیغ می‌کردند، و بوی ادویه‌های گرم، میوه‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆هیرو☆

☆هیرو☆

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
159
پسندها
1,508
امتیازها
9,763
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #5
در دل شب‌های خونیرث، زمانی که ستاره‌های مقدس به اوج درخشش خود می‌رسیدند، گویی تمام جهان در سکوت فرو می‌رفت تا به نجوای آن‌ها گوش بسپارد. من، بارها و بارها شاهد بودم که چگونه نور ستاره‌ها نه تنها آسمان، بلکه قلب‌های مردم را نیز روشن می‌کرد. در آن لحظات، گویی زمان متوقف می‌شد و همه چیز در هماهنگی کامل با کیهان قرار می‌گرفت.
یکی از شب‌هایی که هرگز از خاطرم نخواهد رفت، شبی بود که ستاره‌ی خرد در آسمان بیش از همیشه می‌درخشید. آن شب، پیرمردی که سال‌ها در خونیرث زندگی کرده بود و به خرد و تجربه‌اش شهرت داشت، بر بلندای تپه‌ای در حاشیه‌ی شهر ایستاد و شروع به سخنرانی کرد. صدایش آرام اما پرطنین بود، و کلماتش مانند نسیمی ملایم از میان شن‌های کویر می‌گذشت و به گوش همه می‌رسید. او از روزگاران قدیم سخن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆هیرو☆

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا