• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان سپیده‌دم پارس | هیرو کاربر انجمن یک رمان

☆هیرو☆

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
1/8/23
ارسالی‌ها
186
پسندها
1,558
امتیازها
9,833
مدال‌ها
10
سن
22
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
همین که به اتاقم آمدم، از فرط خستگی سریع خوابم برد. امروز صبح تصمیم داشتم صبحانه را تنها در اتاقم بخورم. هوا هنوز بوی باران شب گذشته را داشت، اما آفتاب کم‌رمق صبحگاهی روی دیوارهای سنگی خانه‌ها کشیده شده بود. بازار آرام آرام جان می‌گرفت، و صدای دست‌فروشان و رهگذران در کوچه‌های باریک پیچیده بود.
بعد از صبحانه از خانه بیرون آمدم. روی پله‌های ایوان نشسته بودم و بند کفش‌هایم را محکم می‌کردم. انگشتانم هنوز از تمرین شب قبل می‌سوخت، اما حالا دیگر دردش برایم معنی دیگری داشت. «می‌خوای قوی بشی، پس قوی شو…» حرف‌های پدرم هنوز در ذهنم می‌چرخید.
نگاهم را به خیابان دوختم. سربازان در حال رفت‌وآمد بودند. عده‌ای سوار بر اسب، عده‌ای پیاده، زره‌هایشان در نور صبح می‌درخشید. جنگ نزدیک‌تر شده بود. هر روز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆هیرو☆

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا