• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان اردیبعشق | گلناز جدیدی کاربر انجمن یک رمان

گلناز جدیدی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
19
امتیازها
30
سن
24
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
اردیبعشق
نام نویسنده:
گلناز جدیدی
ژانر رمان:
عاشقانه
کد رمان: 5858
ناظر: MAHLA.MI MAHLA.MI

خلاصه:
دختری از خانواده متوسط که عاشق پسری پولدار و وفادار میشه اما خانواده ها به دلیل اختلاف طبقات مالی و اجتماعی مخالف این موضوع هستند به خصوص خانواده پسر که تلاش می‌کنند این دو عاشق را ازهم دور کنند. عشق قوی تر است یا جادو؟


خوشحال میشم نظر خودتونو درباره رمانم بگین؟
 
آخرین ویرایش

AROOS MORDE

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,086
پسندها
23,923
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c (1).jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AROOS MORDE

گلناز جدیدی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
19
امتیازها
30
سن
24
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
رمان اردیبعشق
امروز چهار شنبه است ۹۶/۲/۵ و من کلاس استاتیک با دکتر امامی دارم وااای اونم ساعت ۸ صبح اما خب من طبق معمول ساعت ۷:۳۰تازه از خواب بیدار شدم

بازم خوبه امامی انقدر رو وقت شناسی سخت گیر نیست . خدا مهسا خیرش بده که نذاشت با نجار بردارم وگرنه حتما تا حالا این درس حذف شده بودم.

همینطور که روی تخت نشسته بودم توی فکر میبینم گوشی روی سایلنتم داره زنگ میخوره با دیدن اسم روش یه لبخند گشاد میاد روی صورتم و همینطور که روی صفحه موبایل دستم میکشم تا تماس برقرار بشه توی دلم برای صاحب اسم کلی قوربون صدقه میرم ، یکم خودمو لوس میکنم با صدای خواب آلود میگم
- هوم
و صدای شاکی اما قشنگشو میشنوم که میگه
- گندم هنوز خوابی مگه کلاس نداری
-محمد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

گلناز جدیدی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
19
امتیازها
30
سن
24
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
روبه محمد کردم‌گفتم

-وا این دیگه کیه این‌موقع صبح‌

محمد همینطور که با یه دستش فرمونو گرفته بود با دست دیگش گوشی (ایفونXs max )منو‌که با هزار خواهش مامان جونم برام خریده بود گرفت گفت
-شماره مامانم ! این موقع صبح به تو چرا زنگ زده؟
منم هم تعجب کرده بودم هم ترسیده هم خوشحال بودم مادر شوهر آینده بهم زنگ زده در کل یه مشت حس نامفهوم داشتم .
گفتم
-چیکار کنم
-خب جواب بده
-سلام بفرمایید
این بین محمد با ایما و اشاره گفت بزار رو اسپیکر
-سلام گندم جان شناختی
من همینطور که صدام میلرزید و نمیدونستم چی بگم در آن واحد تصمیم گرفتم بگم که
-نه متاسفانه شما
-عزیزم عاطفم ،مامان محمد.
-آهان بله ، ببخشید که نشناختمتون خوب هستید ؟
-قوربانت عزیزم خوبم . میخواستم ببینمت امروز کی وقت داری ؟
من با کلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

گلناز جدیدی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
19
امتیازها
30
سن
24
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
تا مقصد هزار جور فکر کردم اما به نتیجه ایی نرسیدم .
از در کافه که رفتم تو سمت چپ عاطفه جون دیدم که جلوی پنجره نشسته مثل همیشه خوش پوش وساده. یه مانتو سفید جلو باز پوشیده بود با یه شال صورمه ایی ساده یه شلوار لی تیره با کتونی های سفید جذاب و ستشو اون کیف لش صورمه ایی تکمیل کرده بود
منو دید در حالی که لبخند روی لب داشت، بلند شد ، بهم دست داد گفت
-سلام عزیزم ، بفرما بشین
منم با یه لبخند که فکر نکنم اونقدر ها هم شبیه لبخند بوده باشه‌گفتم
-سلام ممنون
بعد از گرفتن سفارش ها که سفارش من فقط آب بود و با اصرار عاطفه جون خودش برام یه اسپرسو و‌کیک‌شکلاتی سفارش داد ‌
چند دقیقه ای به تعارف حال احوال ، چیکار میکنی ، من چیکار میکنمو اینجور حرفااااا دیگه گذشت .
همینجور که عاطفه جون داشت راجب خودش و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 12)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 2, کاربر: 1, مهمان: 1)

عقب
بالا