- تاریخ ثبتنام
- 17/9/25
- ارسالیها
- 44
- پسندها
- 43
- امتیازها
- 53
- سن
- 25
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #21
***
خانه در خیال من پر شد از خندهی سه نفره؛ کیارش، من و کوچکم.
هر گوشهی اتاق، رنگ امید گرفت و روزها روشن شدند.
ترسها در سایهی این تصویر کمرنگ شدند.
شوق، حتی در سکوت شب، بالهایش را باز کرد و روح مرا نوازش داد.
و من، میان این رؤیا، حس میکردم زندگی دوباره معنا یافته
است.
خانه در خیال من پر شد از خندهی سه نفره؛ کیارش، من و کوچکم.
هر گوشهی اتاق، رنگ امید گرفت و روزها روشن شدند.
ترسها در سایهی این تصویر کمرنگ شدند.
شوق، حتی در سکوت شب، بالهایش را باز کرد و روح مرا نوازش داد.
و من، میان این رؤیا، حس میکردم زندگی دوباره معنا یافته
است.