- تاریخ ثبتنام
- 30/10/22
- ارسالیها
- 499
- پسندها
- 2,659
- امتیازها
- 14,573
- مدالها
- 11
- سن
- 4
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #31
فصل هفتم
خمیازه کشیدم و پودر قهوه را به قهوه جوش اضافه کردم. از آنجایی که به ندرت از آشپزخانه آپارتمانم استفاده میکردم نیم ساعت طول کشیده بود تا وسایل درست کردن قهوه را پیدا کنم.
دوباره خمیازه کشیدم و به ساعت نگاهی انداختم که سه نیمه شب را نشان میداد. شروین یک ساعت پیش تماس گرفته و گفته بود نتایج اولیه بررسی دوربینها آماده است. اگر به خاطر کیوان و ماجراهای پیش آمده نبود، همه چیز را به صبح موکول میکردم. اما حیف که پای کیوان در میان بود.
با بلند شدن صدای زنگ در، از آشپزخانه بیرون رفتم. بعد از فشردن دکمه آیفون، در آپارتمان را باز کردم و سریع به آشپزخانه برگشتم و مشغول هم زدن قهوه شدم. همزمان با صدای بسته شدن در، صدای شروین در آپارتمان پیچید:
- به به! بوی قهوه تازه دم شده!
زیر لب فحش...
خمیازه کشیدم و پودر قهوه را به قهوه جوش اضافه کردم. از آنجایی که به ندرت از آشپزخانه آپارتمانم استفاده میکردم نیم ساعت طول کشیده بود تا وسایل درست کردن قهوه را پیدا کنم.
دوباره خمیازه کشیدم و به ساعت نگاهی انداختم که سه نیمه شب را نشان میداد. شروین یک ساعت پیش تماس گرفته و گفته بود نتایج اولیه بررسی دوربینها آماده است. اگر به خاطر کیوان و ماجراهای پیش آمده نبود، همه چیز را به صبح موکول میکردم. اما حیف که پای کیوان در میان بود.
با بلند شدن صدای زنگ در، از آشپزخانه بیرون رفتم. بعد از فشردن دکمه آیفون، در آپارتمان را باز کردم و سریع به آشپزخانه برگشتم و مشغول هم زدن قهوه شدم. همزمان با صدای بسته شدن در، صدای شروین در آپارتمان پیچید:
- به به! بوی قهوه تازه دم شده!
زیر لب فحش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.