• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان چشم‌های توخالی (جلد اول مجموعه‌ی مغزی در دست دارم) | مائین کاربر انجمن یک‌رمان

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,521
پسندها
5,563
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #11
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,521
پسندها
5,563
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #12
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,521
پسندها
5,563
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #13
صدای مادر سریع‌تر به گوشم می‌رسد که نامم را با لحن محبت‌آمیزی صدا می‌زند. با این حال به جای پاسخ به او، دست‌هایم را پشت سر به هم قلاب می‌کنم و زیر چشمی دکتر کوین را با نگاه سریعی از نظر می‌گذرانم.
صادقانه می‌گوید:
- از دیدنت خوش‌حالم امیلی.
سرم را پایین می‌اندازم و لبخند می‌زنم. موهای بلندم به گردن خیس از عرقم چسبیده است و تپش قلبم را شدیدتر از لحظاتی قبل احساس می‌کنم.
دکتر کوین نوشیدنی‌اش را از روی میز برمی‌دارد و یک‌نفس می‌نوشد. سپس بدون تاملی دیگر، از جای بلند می‌شود و خیره در چشم‌های دریایی مادر که هم‌زمان با او برخاسته است می‌گوید:
- حالا که امیلی اومده بهتره زودتر گفت‌وگوی امروزمون رو شروع کنیم. این‌طوری شما هم می‌تونید سریع‌تر به کارتون برسید.
مادر سرش را تکان می‌دهد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,521
پسندها
5,563
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #14
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,521
پسندها
5,563
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #15
آب دهانم را سخت فرو می‌دهم. به زمین چوبی اتاقم خیره مانده‌ام و چانه‌‌ام می‌لرزد. دکتر کِوین مسکوت است. شاید برای من صبر کرده تا بتوانم حرفم را کامل بزنم. شاید هم حوصله‌اش از هم‌صحبتی با مامان سر رفته و نمی‌خواهد بیش از آن انرژی مصرف کند.
دماغم را بالا می‌کشم و زمزمه می‌کنم:
- من یه چیزی می‌بینم که هیچ‌کسی جز من نمی‌بینه.
دکتر کِوین جدی‌تر می‌شود. این را از تغییر حالت صحبتش می‌فهمم. معمولاً روان و دوستانه حرف می‌زند؛ اما وقتی چیزی فکرش را درگیر می‌کند، صدایش بم می‌شود و دیگر کسی با سن من قادر نیست کلمات سنگین صحبت‌هایش را بفهمد.
- منظورت چه چیزهاییه؟ در حقیقت، یا در عالم خواب؟ ابعاد، تصاویری به شکل سایه، یا چهره‌های واضح؟
در حالی که هم‌چنان غوزکرده‌ام، زانوهایم را بغل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,521
پسندها
5,563
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #16
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا