متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار وقتی بچه بودم...

  • نویسنده موضوع mehrabi83
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 114
  • بازدیدها 4,280
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin..

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
2,970
امتیازها
16,913
مدال‌ها
1
  • #61
وقتی بچه بودم با خودم فکر می کردم با شخصیت سوپر تو فیلم سوپر من ازدواج کنم خیالاته دیگه
 
امضا : Amin..

Mehran Ahmadi

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
446
پسندها
12,911
امتیازها
32,573
مدال‌ها
17
  • #62
وقتی بچه بودم بادکنکی داشتم که همه ی دنیایم بود
بزرگ که شدم همه ی دنیا برایم بادکنکی هم نبود...
 

yas..

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
196
امتیازها
983
  • #63
فک میکردم وقتی قیامت بیاد ما بشکل بز درمیایم و موشا بزرگ میشن ومث ادما زندگی میکنن:straight_face:
حالا نمیدونم بین اینهمه چیزچرا بز وموش:straight_face::straight_face::straight_face::straight_face:
 
امضا : yas..

Raha82

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
554
امتیازها
2,603
  • #64
وقتی بچه بودم اتیش خیلی میسوزندم
پسرای فامیل رو میزدم بعد خودم گریه میکردم مامانشرنن اونا رو دعوا میکرد که چیکار این بچه دارین؟؟
یه بارم بابام خواب برد با ماژیک واسش ریش و سیبل گذاشتم که ببینم با ریش و سیبیل چجوری میشه
وقتایی که خونه مادر بزرگم جمع میشدیم و دور همی ب د با خاک گلوله درست میکردم میدادم بچه های خالم که بخورن شکلاته
 

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #65
وقتی بچه بودم و مهد میرفتم عاشق یه پسره به اسم امیریوسف بودم و توی جشن مهدمون عروسم کردن با مهریه یک سکه طلا@_@کلا فیلم مهدمو دیدم داشتم زمین گاز میزدم از خنده ازبس وقتی بچه بودم ناز بودم:batting_eyelashes:
 
امضا : mehrabi83

دختر شیطون

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
72
پسندها
1,881
امتیازها
12,773
  • #66
وقتی بچه بودم دوست داشتم زودتر بزرگ بشم و همیشه یک سال سنمو بزرگ تر میگم
 

DabriA

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
296
پسندها
14,748
امتیازها
31,283
مدال‌ها
14
  • #67
وقتی بچه بودم تمام تلاشم و میکردم بنویسم
ولی الان عینه ... پشیمون قدر روزای آزادیم و ندونسم الان تو منجلاب کنژانت و کتانژانتم :)
 
امضا : DabriA

DabriA

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
296
پسندها
14,748
امتیازها
31,283
مدال‌ها
14
  • #68
وقتی بچه بودم عاشق کفش تق تقی های مامانم بودم
الان متنفرم چون پام و زخم میکنه و نمتونم راحت راه برم و کفش اسپرت و ترجیح میدم
 
امضا : DabriA

zeinab z

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
735
پسندها
8,836
امتیازها
31,973
مدال‌ها
17
سن
24
  • #69
وقتی بچه بودم دلم میخواست با سوباسا ازدواج کنم :blushing:
 
امضا : zeinab z

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • #70
وقتی بچه بودم از فرط نیازم به داداش...
به تمام پسر خاله و پسر دایی هام میگفتم داداش...
حالا یکی از اون پسر دایی ها شده عشقم!
نمی دونی چقدر خجالت می کشم!
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا