دنباله دار وقتی بچه بودم...

  • نویسنده موضوع mehrabi83
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 114
  • بازدیدها 4,538
  • کاربران تگ شده هیچ

Matin-ms

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
3/9/18
ارسالی‌ها
120
پسندها
3,033
امتیازها
16,633
مدال‌ها
9
سن
23
سطح
11
 
  • #41
اصلا کلا از وقتی بچه بودم اصرار زیادی برای متقاعد کردن دیگران داشتم
جوری که واقعا زبان سرخم داشت سرمو به باد می داد اگه یادتون باشه همیشه یه سری دعوا تو بچگی داشتیم سر اینکه مثلا این نیمکت ماله منه خریدمش سندشم خونمونه من یه دونه از این دعوا ها سر سرسره داشتم شاید فقط پنج سالم بود... یه روز رفتیم پارک میخواستم سرسره بازی کنم یه پسر بچه ای با همین شیوه نزاشت منم که کلا متقاعد کردن تو خونم بود شورو کردم که اره این ماله همه هست همه باید بازی کنن و خلاصه ( الان واقعا نمی‌دونم اون حرفا رو چه جوری میزدم ) پسره هیچی نگفت.
یکم بعدش اومد پایین رفت یه خورده اون ور تر وایساد منم به بازیم رسیدم یه هو بعد ده دقیقه برگشتم دیدم تو همون نقطه هنوز زل زده بهم بعد همینجوری داشتم نگاش میکردم که یه هو دیدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Matin-ms

niloo_gh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
18/10/18
ارسالی‌ها
13
پسندها
527
امتیازها
4,013
سطح
0
 
  • #42
وقتی بچه بودم....
...
خیلی رو مخ بودم
 
امضا : niloo_gh

Matin-ms

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
3/9/18
ارسالی‌ها
120
پسندها
3,033
امتیازها
16,633
مدال‌ها
9
سن
23
سطح
11
 
  • #43
این جور که حکایت شده مثکه یه عادتم داشتم ملتو زایه میکردم.;)
میگویند:
یه روز با پدر رفته بودم پارک ( سه سالم بوده) بعد چن تا پسر نشسته بودن رو جدولا اقا ما رو میبینن بیچاره ها میان یکم قربون صدقمون برن که یه هو رگ والا گراییمون اوت می‌کنه :( یه نگا بهشون میکنم میگم
نیشتو ببند
بعدم دست پدرو میگیرم میرم:confused:
خداوکیلی نمی‌دونم این حرفا رو از کجام در میاوردم:i_dont_know:
 
امضا : Matin-ms

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
622
پسندها
6,040
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #44
من تو بچگی عاشق لپ لپ و سک سک بودم همش ب همه میگفتم ی روز بزرگ شدم ی اتاق پر سک سک میخرم
یادمه ی بار عمه خانم راجب یکی از فامیلامون حرف میزد میگفت دهنش گشاده و بره عمل و اینا منم ی روز اون دخترو دیدم بش گفتم عمم میگ تو دهن گشادی
 
امضا : Deniz78

I.Râstâ

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
16/1/18
ارسالی‌ها
247
پسندها
17,732
امتیازها
38,073
مدال‌ها
15
سطح
24
 
  • #45
من تو بچگی عاشق لپ لپ و سک سک بودم همش ب همه میگفتم ی روز بزرگ شدم ی اتاق پر سک سک میخرم
یادمه ی بار عمه خانم راجب یکی از فامیلامون حرف میزد میگفت دهنش گشاده و بره عمل و اینا منم ی روز اون دخترو دیدم بش گفتم عمم میگ تو دهن گشادی
:roflym::roflym::roflym::roflym::roflym::roflym:
 

Mahan@

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
2/8/18
ارسالی‌ها
512
پسندها
10,271
امتیازها
28,173
مدال‌ها
16
سطح
20
 
  • #46
امروز برا اولین بار تو خواب داشتم بچگیمو میدیدم وقتی بچه بودم ارزوم بود ببینم خواهرم چرا همیشه به عروسکاش محبت میکنه.همیشه میرفتم عروسک بازیشو نگاه میکردم وقتیم نبود دستو پای عروسکشو کج میکردم یا درمیوردم. حالا بعد سالها عروسکا هستن من هستم ولی خواهرم دیگه نیست
 
آخرین ویرایش

mehrabi83

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/11/17
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,265
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #47
وقتی بچه بودم فکرمیکردم بزرگتراها که دعواشون میشه مثل بچها زود میبخشن اما بعد فهمیدم...
 
امضا : mehrabi83

آقای گودرزی

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
23/8/18
ارسالی‌ها
3,584
پسندها
47,966
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
سن
21
سطح
39
 
  • #48
بچه بودم دوس داشدم بزرگ شم :batting_eyelashes:
 

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
سطح
20
 
  • #49
بچه بودم خیلی اخمو بودم ...تنها کاری که بلد بودم این بود که بقیه رو ضایع کنم
یه سری داشتم غذا میخوردم نزدیک 3 سال یا 4 سالم بود ..پسر عموم ازم پرسید چی میخوری کوچولو ؟؟ منم گفتم اولا کوچولو خودتی دوما مگه کوری ؟
 
امضا : Sama_Shams

♡Mahdiyeh♡

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
24/11/18
ارسالی‌ها
2,539
پسندها
40,896
امتیازها
71,673
مدال‌ها
21
سن
25
سطح
38
 
  • #50
وقتی بچه بودم دوست داشتم پرنسس باشم :batting_eyelashes:
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا