اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار تنها ترین، تنها | kosar.salari کاربر انجمن یک رمان

[.کوثر.]

نام : اشعار تنهاترین تنها
نویسنده : کوثر سالاری کاربر انجمن یک رمان

(آدما)
هر کدوم از آدما یه جورن
هر کدوم یه کاریو خوب بلدن
بعضیا همیشه تنها میمونن
بعضیا همیشه با یع هرکین
توی هر شهری بری نگا کنی
میتونی این چیزا رو خوب ببینی
توی یه شهر بزرگ توی یه شهر کوچیک
این چیزا خیلی زیاده آبرو میره چیک و چیک
آره میشه اینو گفت :این آدمه خرابه
اما تهمت ناروا خودش یه جور گناهه
(کاربر انجمن یک رمان:کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

نام:اشعار تنها ترین،تنها
نویسنده:کوثر سالاری کاربر انجمن یک رمان
(دل شکسته)
اومدیم تو ی حیاط نسشتیم
همه درا رو روی غصه بستیم
اومدیم این جا جلوی تراس
بگیم و بخندیم با همه باکلاس
ولی من نمیدونم چرا دیگه خندم نمیاد
همه کاری کردمو اما گریمم نمیاد
اومدم که کتاب دلمو باز کنم
اومدم زندگیه تازه ای آغاز کنم
دل من جای غم همه ی آدماس
دل من جای حل همه ی مشکلاست
اونی که دلمو شکوند فکر نمی کرد
فکر نکرد که اون بره منم میرم
دلمو شکوندی رفتی به کجا؟
میدونی شکسته ام رفتی هوا؟
من دیگه هیچ کسیو دوس ندارم.
بهتره بگم که من ،دیگه احساس ندارم.
آره راسته ،مثل حقیقته
دل من میگه که خیلی راحته
اونی که دلمو شکوند رفته حالا
اون همه احساس خوب رفته کجا؟
اونی که دلمو شکوند رفته دیگه.
دیگه دوسش ندارم بره بمیره.
(کاربر...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[.کوثر.]

نام:اشعار تنها ترین،تنها
نویسنده:کوثر سالاری کاربر انجمن یک رمان

(بمانی،نمانی)
گر آب روانی،بمانی
گرآفت جانی ،نمانی
گر هند جگر خوار بخواهی،نمانی
گر گوهر پاکی بخواهی،بمانی
گر عمر بخواهی،نمانی
گر عقل بسازی،بمانی
گر آب زلالی،بمانی
گر نیک بخواهی،بمانی
گر بدی بجویی،نمانی
(کار بر انجمن یک رمان:کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

نام:اشعار تنها ترین،تنها
نویسنده:کوثر سالاری کاربر انجمن یک رمان
(آفت جان)
گر آفت جانم،نهانم، بمانم
پنهان بکنم،خار جهانم،نمانم
حالم بداست و روح ندارم
پس گریه سلاح است که بمانم
من خار جهانم
من آفت جانم
من پیر مغانم
من حال بمانم
(کار بر انجمن یک رمان:کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

نام:اشعار تنها ترین،تنها
نویسنده:کوثر سالاری کار بر انجمن یک رمان
حالیست.عشق و نفرت من،ایستاده ام
پا در چمن ودست بر زمین نهاده ام
معشوق تا به کی در زمین نهان کنم
درد است غم عشق که نتوان عیان کنم
(کاربر انجمن یک رمان:کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

نام:اشعار تنها ترین،تنها
نویسنده:کوثر سالاری کاربر انجمن یک رمان
(جان میرود)
جان میرود ز دستم
گل میزنم به دامن
حالم عوض نگردد
تا عشق من برآید
(کاربر انجمن یک رمان:کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

نام:اشعار تنها ترین،تنها
نویسنده:کوثر سالاری کابر انجمن یک رمان
(یار منی)
عشق منو جان منی
یار دغل کار منی
در ره و همراه منی
جان منی،یار منی
وان گه که من خسته شوم
مونس وغموخوار منی
عشقق منو جان منی
یار فداکار منی
(کاربر انجمن یک رمان:کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

(بشناسم)
می روم تا که مرا یاد کنی
چشم بیدار مرا غافله آرام کنی
می روم تا که دغل کار و ریا را بشناسم
همه را دیدم و من تا بنویسم وبتازم
(کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

(دوست)
من مانده ام تنهای تنها
قلبم شده مسکین وغمدار
هر کس زند مشکل ز حالم
آن روز را من باز بتابم
جانم رود در حالت ای دوست
هستی تو غم خوار من ای دوست
(کوثر سالاری)

 

[.کوثر.]

(برف)
برف میزند در آسمان
حالم درگر گون می شود
رفتی ز دستم ای رفیق
دنیای من گم می شود
(کوثر سالاری)