جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
متون و دلنوشتهها ◘ شاعران مرد ◘
نویسنده موضوع
SHIRIN.SH
تاریخ شروع
8/2/19
پاسخها
252
بازدیدها
6,014
کاربران تگ شده
هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.
رژ قرمز بزن
و برو میان شکوفههای انار پنهان شو
من هم چشمهایم را میبندم
و برای پیدا کردنت
تمام شکوفههای باغ را میبوسم!
| رحمان نقی زاده گرمی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
خاطره ها
گاه و بی گاه
می آیند
کنارم مینشینند
میخندند
گریه میکنند
اما پیر نمیشوند
| محمدرضا عبدالملکیان |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
ضربان پایت را می شنوم
در سینه ام راه می روی
ترجیح میدهم که تنها بمانم
به تلویزیون خیره شوم
کتاب بخوانم
پیاده روی کنم
بخوابم
تلویزیون تو را نشان می دهد
کتاب ها تو را می خوانند
پیاده روها تو را قدم می زنند
خواب ها تو را می بینند
عزیزم!
همه از اینجا رفته اند
تو که تنهاترین مرغابی جهانی
چرا از من مهاجرت نمی کنی؟
| حسین صفا |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
دهانت لبخند
ابروانت لبخند
انحناهایت لبخند
و دست هایت
که مثل بال های سفید کبوتر
وا می شوند و بر هم می افتند
لبخند می زنند...
| منوچهر آتشی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
خانهات سرد است؟
خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم
ستارهی کوچکی در کلمهای بگذار
و به آسمانم روانه کن...
بسیار تاریکم!
| منوچهر آتشی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
من میدانم
که اندوه من برابر است
با اندوه سواری که
صدای سم اسبش را
با صدای خرد شدن آهسته خرد شدن برگها
اشتباه میکنند
با شببویی که تاریکی خود را
از دست میدهد
با نارنجی که تنها بر میز است...
| بیژن الهی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
ما هر دو یکی هستیم
و از تو راه رهایی نیست،
باید تو را در آغوش بگیرم
و به این فکر کنم
وقتی باران بر دریا می بارد
اول دریا خیس می شود یا باران...؟
| علیرضا طالبی پور |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
در خدمت خلق بندگی ما را کُشت
وز بهر دو نان دوندگی ما را کُشت
هم محنت روزگار و هم منت خلق
ای مرگ بیا که زندگی ما را کُشت
| علی اشتری |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
می رفت _باشکوه تر از شب_
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا
"یلدا !"
| فریدون مشیری |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
می تونی با یه نگاه سرسری
بغض بدخیم من و عمل کنی
تو علاج کل دردای منی
خسته ام
میشه منُ بغل کنی؟!
| هانی ملک زاده |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.