دیالوگ دیالوگ‌های ماندگار سینمای بین‌الملل

Naviya

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/1/19
ارسالی‌ها
248
پسندها
5,193
امتیازها
21,413
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #291
علیخانی:
-اگه پونصد میلیون رو ببری باهاش چیکار می کنی؟
محمد زارع:
-هنوز بهش فکر نکردم
علیخانی:
-مگه میشه؟!
محمد زارع؛
-اره، هنوز ندارمش، من به چیزایی که ندارم فکر نمی کنم
#عصر_جدید​
 
امضا : Naviya

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #292
KungFuPanda_P.jpg


آقای پینگ: «فکر می‏کنم الان وقتشه چیزی رو بهت بگم که خیلی وقت پیش باید بهت می‏گفتم...»
پو: «خب...؟»
آقای پینگ: «ترکیب سری سوپ ترکیبی من...»
پو: «آها...»
آقای پینگ: «ترکیبی سری سوپ ترکیبی من اینه: هیچی.»
پو: «ها؟!»
آقای پینگ: «شنیدی چی گفتم... هیچی، ترکیب سری وجود نداره.»
پو: «صبر کن، صبر کن... یعنی این فقط یه سوپ رشته فرنگی معمولیه؟ سس خاص یا همچین چیزی بهش اضافه نمی‏کنی؟»
آقای پینگ: «نیازی نیست. برای خاص کردن چیزی، فقط باید باور کنی که اون چیز خاصه.»

Kung Fu Panda - 2008​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #293
----29~1.JPG


کلاه قرمزی: «معذرت از ته دل.»
آقای مجری: «چرا نمیری خونه؟»
کلاه قرمزی: «آخه... دلم تنگ میشه...»
آقای مجری: «تنهایی؟»
کلاه قرمزی: «اِهنین.»
آقای مجری: «منم تنهام، همه فکر می‏کنن فامیل من شهرستانن؛ یعنی خودم اینجوری گفتم. ولی من هیشکیو ندارم، عین تو...»
کلاه قرمزی: «کاشکی من دایناسورت بودم.»

عنوان فیلم: کلاه قرمزی و پسرخاله - 1373
کارگردان:ایرج طهماسب
نویسنده: حمید جبلی، ایرج طهماسب​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #294
PeterFalkFredSavage-article_image.jpg


نوه: «صبر کن، صبر کن بابابزرگ، تو قصّه رو اشتباهی خوندی. دختره با هامپردینک ازدواج نکرد، با وستلی ازدواج کرد. من مطمئنم؛ بعد از اون همه کاری که وستلی براش کرد اگه باهاش ازدواج نکنه عادلانه نیست.»
بابابزرگ: «خب کی گفته زندگی عادلانه‏ست؟ کجا اینو نوشتن؟ زندگی همیشه هم عادلانه نیست.»

[The Princess Bride - 1987]​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #295
knightday2.jpg


جون: «یه روزی، وقتی آخرین قطعه ماشینو درست کردم، می‏پرم توش و روشنش می‏کنم و تختِ گاز میرم تا برسم به آمریکای جنوبی.»
روی: «آره، "یه روزی"، این کلمهٔ خطرناکیه.»
جون: «خطرناک؟»
روی: «چون این دقیقاً یه کلمهٔ رمزه برای "هیچوقت".»

[Knight And Day - 2010]​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #296
سونیا: «ناتاشا... عشق ورزیدن یعنی رنج کشیدن. اگه کسی نمی‏خواد رنج بکشه نباید عاشق بشه. اما بعدش از عاشق نبودن رنج می‏کشه. بنابراین، عشق ورزیدن یعنی رنج کشیدن؛ عشق نورزیدن یعنی رنج کشیدن؛ رنج کشیدن یعنی رنج کشیدن؛ شاد بودن یعنی عشق ورزیدن. پس شاد بودن یعنی رنج کشیدن، اما رنج کشیدن باعث میشه آدم شاد نباشه. بنابراین، برای اینکه یک نفر شاد نباشه باید عشق بورزه یا عشق بورزه که شاد نباشه یا از شادی زیاد رنج بکشه. امیدوارم بیخیال بحث بشی.»

[Love And Death - 1975]
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #297
sin%20city.jpg


لوسیل: «زندون برات جهنم بود مارو؛ این‏بار حبس ابد می‏گیری.»
مارو: «جهنم اینه که هر روز از خواب بیدار بشی و حتی ندونی چرا زنده‏‌ای.»

[Sin City - 2005]​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #298
shrek%202001.jpg


شرک: «غول‏ها مثل پیازن.»
خر:
«بو مبدن؟»(:
شرک:
«آره. یعنی نه!»
خر: «باعث میشن ما گریه کنیم؟»
شرک: «نه.»
خر: «ولشون که بکنی زیر آفتاب، قهوه‌ای میشن و شروع می‌کنن به جوونه زدن؟»
شرک: «نه...! لایه. پیازها لایه لایه‌ن. غول‌ها لایه لایه‌ن. پیازها لایه لایه‌ن. فهمیدی؟ ما هردوتامون لایه لایه‌ایم!»
خر: «اوه، هردوتون لایه لایه‌اید. خب می‌دونی... هرکسی پیاز دوست نداره!»

[Shrek - 2001]​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #299
the%20matrix%201999.jpg


نئو: «من فکر کردم این واقعی نیست.»
مورفیس: «ذهن تو اونو واقعی می‏کنه.»
نئو: «یعنی اگه توی ماتریکس کشته بشی، اینجا هم می‏میری؟»
مورفیس: «جسم، بدون ذهن نمی‏تونه زنده بمونه.»

[Matrix - 1999]​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • #300
Black%20Swan%202010%201.jpg


توماس: «توی این چهار سال هر بار که رقص تو رو دیدم، انگار داری زور میزنی که تمام حرکاتو کامل و درست انجام بدی. امّا تا حالا هیچوقت ندیدم که خودتو رها کنی. این همه انضباط واسه چیه؟»
نینا: «من فقط می‏خوام بی عیب و کامل باشم.»
توماس: «کمال این نیست که همش خودتو کنترل کنی. یه وقتایی لازمه که خودتو رها کنی. خودتو غافلگیر کن تا بتونی بقیه رو غافلگیر کنی.»

[Black Swan - 2010]​
 
امضا : SHIRIN.SH
عقب
بالا