بتمن: میخوای من رو شکنجه بدی؟
بین: آره! ولی نه شکنجهی بدنی! شکنجهی روحی!
بتمن: من کجام؟
بین: خونه! جایی که حقیقت رو دربارهی یأس درک کردم. همونطوری که تو درک خواهی کرد. یه دلیل هست که این زندان، بدترین جهنم روی زمینه: امید!هرکی در طول قرنها اینجا زندانی بوده؛ به نور نگاه میکرده و بالا رفتن از دیوار به سمت آزادی تو تصوراتش بوده. چه آسون، چه ساده! مثل کشتیشکستههایی که بخاطر تشنگی غیرقابل تحمل، به آب دریا رو میآرن! خیلیها در حال تلاش مردن! من اینجا متوجه شدم که بدون امید، آدم نمیتونه یأس واقعی رو تجربه کنه! پس وقتی به زور بر گاتهام مسلط بشم، به مردم امید واهی میدم تا روحیهی کاذب بگیرن. اونا رو به این باور میرسونم که میتونن نجات پیدا کنن، تا وقتی دارن عاجزانه از هم تقاضا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.