متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار فردوسی

  • نویسنده موضوع ^Maryam^
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 46
  • بازدیدها 2,106
  • برچسب‌ها
    شاهنامه
  • کاربران تگ شده هیچ

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #31
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود



ز دانش اولین به یزدان گرای
کجا هست و باشد همیشه به جای



به دانش ز یزدان شناسد سپاس
خنک مرد دانا و یزدان شناس



دگر آن که دارد ز یزدان سپاس
بود دانشی مرد نیکی شناس



به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد جان ترا رهنمای



بپرسیدم از مرد نیکو سخن
کسی کو بسال و خرد بد کهن



که از ما به یزدان که نزدیکتر
که را نزد او راه باریکتر



چنین داد پاسخ که دانش گزین
چو خواهی ز پروردگار آفرین



به گیتی به از مردمی کار نیست
بدین با تو دانش به پیکار نیست



سر راستی دانش ایزیدیست
چو دانستیش زو نترسی ؛ بدیست
 

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #32
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس

همه ی یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس

چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام

اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار

همه ی روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
 

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #33
چو ایران مباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
ازآن به که کشور به دشمن دهیم
 

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #34
اگر دانشی مرد گوید سخن
تو بشنو که دانش نگردد کهن



به رنج اندر ار تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست



بیاموز و بشنو ز هر دانشی
بیابی ز هر دانشی رامشی
ز خورد و ز بخشش میاسای هیچ
همه ی دانش و داد دادن بسیچ
 

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #35
میاسای از آموختن یک زمان
ز دانش میفکن دل اندر گمان



همیشه یکی دانشی پیش دار
ورا چون روان و تن خویش دار



فزون است ازآن دانش اندر جهان
که بشنود گوش آشکار و نهان
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #36
نمانیم که این بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #37
ز دانش بود جان و دل را فروغ
نگر تا نگردی به گرد دروغ
سخنگوی چون بر گشاید سخن
بمان تا بگوید تو تندی مکن
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #38
نمانیم که این بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #39
تن مرده چون مرد بی دانشست
که نادان به هر جای بی رامشست

که دشمن که دانا بود به ز دوست
که با دشمن و دوست دانش نکوست
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • #40
هران گه که گویی که دانا شدم
به هر دانشی بر توانا شدم
چنان دان که نادان تری آن زمان
مشو بر تن خویش بر بدگمان
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا