فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار ابن حسام خوسفی

  • نویسنده موضوع ^Maryam^
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 277
  • بازدیدها 6,864
  • کاربران تگ شده هیچ

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #61
۶۰) ان را که مهر روی تو در دل نیافتند

او را به هیچ واسطه مقبل نیافتند

حجاج ره به کعبه ی اهل صفا نبرد

تا در حریم کوی تو منزل نیافتند

عطرنسیم کوی توکان همدم صباست

درچین طرّه های شمایل نیافتند

آنکو نه خاک درگه جانان به جان خرید

او را به هیچ باب معامل نیافتند

گنجینه ی رموز محبت که عشق اوست

درسینه ای طلب که درو غل نیافتند

اهل روش که سالک اطوار عزتند

جز عکس روی دوست مقابل نیافتند

دست امید ابن حسام شکسته دل

درگردن مراد حمایل نیافتند
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #62
۶۱) خرم تر از رخت به چمن گل نیافتند

خوشبوی تر زموی تو سنبل نیافتند

از ناله ام منال که بازار حسن گل

ده روزه بی ترنّم بلبل نیافتند

بنیان عمر و قصر حسات ار چه محکم است

بی اختلال باد تزلزل نیافتند

ازهر وسیله ای که به مقصود قایدست

بهتر زلطف دوست توسل نیافتند

رمزیست در رساله که ابن حسام خواند

کاندر رساله هیچ ترسُّل نیافتند
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #63
۶۲) تاقامت چو سرو تو بالا کشیده اند

درچشمم آن خیال چه رعنا کشیده اند

دامن کشان به باغ گذر کن که سرو را

دامن ز رشک قد تو در پا کشیده اند

نقش خیال ابروی شوخ کمان وشت

برکارگاه حسن چه زیبا کشیده اند

مستوفیان کشور خوبی چو خطّ تو

حرفی دگر به دور قمر ناکشیده اند

کارم به جان وکارد سوی استخوان رسید

از بس زبان طعن که در ما کشیده اند

این مردمان دیده ی خونین سرشک من

هردم زگریه رخت به دریا کشیده اند

ابن حسام لؤلؤ نظم خوشاب تو

چون رشته در حمایل جوزا کشیده اند
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #64
۶۳) دل اگر رود ز حریم کوی تو ای صنم به کجارود؟

عجبا کسی که مقیم شد به بهشت عدن کجا رود

چو نه از خطا به نسیم مشک دلم مقید زلف تست

تو رها مکن که ز چین زلف تو گر رود به خطا رود

ز شمیم طرّه ی عنبرین تو شمّه ای به صبا رسید

که نسیم او همه شب زبوی خوش تو غالیه سا رود

به زیارت دل خستگان ز ره صفا گذری بکن

چه کسی که او به طواف کعبه ی حق رود به صفا رود

دل و دینت ابن حسام درسرکار و عشق بتان بشد

خبرت شود که ازین معامله بر سر تو چها رود
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #65
۶۴) آنها که طرف روز به گیسوگرفته اند

مه را به تاب طرّه ی هندو گرفته اند

افسونگرند گوشه نشینان چشم تو

دلها به سحر غمزه ی جادو گرفته اند

یرغوچیان چشم سیاهت به یک نظر

ملک دل خراب به یرغو گرفته اند

تواچیان ابروی شوخت هزاردل

هردم بدان کمانچه ی ابرو گرفته اند

کردی به غمزه قصد دل ناحفاظ من

ترکان م**س.ت بین که به لرغو گرفته اند

خوبان بام چرخ ز رشک جمال تو

هربامداد پرده فرا رو گرفته اند

دری کشان جرعه ی خمخانه ی الست

مستی زجان باده ی یاهو گرفته اند

مستان جام لَم یَزلی از شــ ـراب عشق

بزم طرب به بانگ هیاهو گرفته اند

ابن حسام در طلبت سعی می کند

آری مراد را به تکاپو گرفته اند
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #66
۶۵) شب عیش است و ساقی با شــ ـراب ناب می آید

زعکس طلعت او شعله ی مهتاب می آید

شب اندوه و تنهایی مرا از مطلع دولت

بشارت داد کان خورشید عالمتاب می آید

چو اندر دیده می آید خیال لعل می گونت

به جای آبم از دیده همه خوناب می آید

برفت از ناله ی من خواب خوش از دیده ی مردم

الا ای مردم دیده ترا چون خواب می آید

خیال ابرویت درچشم من پیوسته می گردد

مه نو بین که چون ماهی میان آب می آید

زتاب زلف مشکینت صبا بر خویش می پیچد

صبا را غالبا از پیچ زلفت تاب می آید

سواد ابن حسام از نامه می شوید به آب چشم

چو در وقت کتابت یادش از احباب می آید
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #67
۶۶) جان را همیشه بر سر کوی توراه باد

دل را مقیم در سر زلفت پناه باد

همچون بنفشه زلف تو پشتم دوتاه کرد

یا رب که پشت زلف تو دایم دوتاه باد

ای چشم دیده ای که چه کردی به جای دل

زین کرده، خان و مان تو دایم سیاه باد

چشم ار گـ ـناه کرد که در ابروی تو دید

پیوسته کاردیده ی من این گـ ـناه باد

انجا که کشتگان تودعوی خون کنند

چشم تو بر مقاله ی ایشان گواه باد

طالع قرین حال و سعادت رفیق تو

دولت مظیع و بخت نکو نیکخواه باد

ابن حسام محرم اسرار جان تویی

جانت حرم نشین حریم اله باد
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #68
۶۷) هلال عید کزین طاق زرنگار برآید

به ابرویت نرسد گرهزار بار برآید

ز زلف بسته ی مشکین اگر گره بگشایی

از ان گشاد دلم را هزار کار برآید

چو سرو اگر بخرامی به ناز و رخ بنمایی

به باغ نارون ازخاک و گل زخار برآید

نقاب برشکن ای لاله زار باغ جوانی

به لاله زار گذر کن که لاله زار برآید

زخون دیده ی فرهاد کوهکن اثری بین

زلاله ها که بر اطراف کوهسار برآید

کمی به معرکه منصور گشت درصف عشاق

که مرد وار چو حلاج گرد دار برآید

بشوی ابن حسام از غبار سینه ی صافی

که عکس طلعت از آینه، بی غبار برآید
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #69
۶۸) مرا هوای تو هرگز زسر به در نرود

خیال چشم سیاه تو از نظر نرود

سرم به پای مزن گر بر آستانه ی تست

که گر سرم برود عشق تو ز سرنرود

به باغ اگر دگران میل و جانبی دارند

مرا زکوی تو دل جانب دگر نرود

سزد که با خط مشکین و قدوخدّ ولبت

حدیث سنبل و سروگل و شکر نرود

مرا زدرد تو تا از جگر نشان باشد

نشان داغ تو از گوه ی جگر نرود

شرار سینه نماند اثر زهستی من

گرآب دیده ز دنباله بر اثر نرود

ز ناله ی سحری لب مبند ابن حسام

که کار بی مدد ناله ی سحر نرود
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
2,441
پسندها
3,753
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #70
۶۹) چشم تو تیر غمزه چو اندر کمان نهاد

جانا به قصد خون دل ناتوان نهاد

گفتم حدیث آن لب شیرین ادا کنم

مُهر سکوت، لعل تواَم بر دهان نهاد

یارای گفتنم زدهان تو نیست هیچ

طبع لطیف اگر چه مرا خرده دان نهاد

چشمت به فتنه خانه ی مردم خراب کرد

نتوان دگر بهانه بر آخر زمان نهاد

دل در میان دوست به مویی خیال بست

باریک نکته ایست که دل در میان نهاد

دندان به آرزوی لبش تیزکرد کام

گفتا که بر رطب نتوان استخوان نهاد

دیگر مخوان به صومعه ابن حسام را

کو سربر آستانه ی پیر مغان نهاد
 
امضا : ^Maryam^

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا