نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

متفرقه تاپیکـ جامع کپشن‌های عاشقانه کوتاه

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #721
بایدم چشم بچرخد به نگاهی دیگر
سمت بدمستی چشمان سیاهی دیگر

از نظر بازی چشمان حلالت باید
بروم سمت خوشی های گناهی دیگر

من که یک عمر تو را سنگ صبورم کردم
می برم گریه ی خود را سر چاهی دیگر

منِ سرباز به حکم از دل فرزین اکنون

تاختم اسب به سوی رُخ شاهی دیگر

تاختم در دل شب تا ز سحر های دروغ
بروم سوی سپیدی پگاهی دیگر

هر کجا مینگرم ماه تو بالای سر است
چه کنم راه ندارم که به ماهی دیگر....
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #722
همصدا با گریه اما گریه پنهان میکنم
خنده بر لب دارم اما بغض پنهان میکنم

تا نگردد حال تو آشفته تر از حال من
اشک جاری در نگاهم از تو پنهان میکنم

بی دل و مجنون صفت چون سایه پا در پای تو
با توام اما خودم را از تو پنهان میکنم

در غروب سرد بی تو باده نوشم تا سحر
ساغر و پیمانه ام را از تو پنهان می کنم

دل مرا یک سو کشد اندیشه از سوی دگر
من تو را میخواهم اما از تو پنهان میکنم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #723
‍ باز امشب سرِ من پُر شده از فکروُ خیال
سالها خاطره وُ حسرت وُ رویای محال

از چه رو آمده فکرش به سرَم سرزده باز؟
او که شد از غم و دلواپسیِ من؛خوشحال

این چه حالیست خدایا که من امشب دارم؟
نکند یادِ من افتاده به "حافظ" زده فال؟

نکند پل زده باشند میانِ دلِ ما؟
نکند او شده دل تنگِ منِ بد اقبال؟


ای دریغ از سرِ بی سایه و سودای وصال
از دلش رفته دگر عشقِ منِ رو به زوال

رفته یادش که بیاید دو سه روزِ دیگر
دیر کردوُ دوسه روزش شده دیگر یکسال

آنقَدَر درغمِ هجرش به دلم سخت گذشت
که خدا هم دلش آشوب شد از این احوال

کاش می شد که دمی یاد کند از دلِ من
تا شَوم باز همان عاشقِ شاد و سر حال

بعدِ او این منِ دل مرده شدم مانندِ؛
بلبلی از قفس آزاد ، ولی... بی پر و بال
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #724
گرچه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم
عشق اگر حق است، این حق تا ابد بر گردنم

تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی
پیله‌ای پیچیده از غم‌هایِ عالم بر تنم

بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت
دست زیر شانه ام مگذار! باید بشکنم

من که عمری دل برای دوستان سوزانده‌ام
حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم

گرچه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال
بویِ گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم

عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت
از تو می‌پرسم بگو ای عشق! آیا این منم؟

#فاضل_نظری
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #725
آواره شدے خانه ے قلبم
شده جایت !!!

انداخته ام چشم سیه
زیردوپایت !!!

نقش رخ توحڪ شده
برلوح خیالم !!!

اے جان و دل و چشم و
سر و تن به فدایت
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #726
تا نزند آفتاب خیمه نور جلال
حلقه مرغان روز کی بزند پر و بال

از نظر آفتاب گشت زمین لاله زار
خانه نشستن کنون هست وبال وبال

تیغ کشید آفتاب خون شفق را بریخت
خون هزاران شفق طلعت او را حلال

چشم گشا عاشقا بر فلک جان ببین
صورت او چون قمر قامت من چون هلال

عرضه کند هر دمی ساغر جام بقا
شیشه شده من ز لطف ساغر او مال مال

چشم پر از خواب بود گفتم شاها شبست
گفت که با روی من شب بود اینک محال

تا که کبود است صبح روز بود در گمان
چونک بشد نیم روز نیست دگر قیل و قال

تیز نظر کن تو نیز در رخ خورشید جان
وز نظر من نگر تا تو ببینی جمال

در لمع قرص او صورت شه شمس دین
زینت تبریز کوست سعد مبارک به فال
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #727
ای سراپا همه انکار ، مرا یادت هست؟
شاعـر ِ کوچه و بازار مرا یادت هست؟

من همانم که زمانی گـُل ِ هر شعــرت بود
چه خبرشدکه شدم خار؟مرایادت هست؟

اینقَدر طفره نرو ، در صَدَد ِ واژه نباش
دست ازحاشیه بردار،مرا یادت هست؟

سِر شدی در بغــل ِ سـرد ِ غزلها ، بس کن
جمع کن دفترو خودکار مرا یادت هست؟

بر گُسلـهای خیالت همـه شب لـرزیدم
لحظه ی زلزله، آوار ،مرا یادت هست؟

بی خبـر رفتی و از دوری ِ تو هـر لحظه
سوختم از پُک ِ سیگار مرا یادت هست؟

پـُرم از خـــواهش و اینبــار تمــنا دارم
کاش امشب کنی اقرار مرا یادت هست
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #728
م**س.ت و دیوانه ام...انگار دلم میخواهد؛
بزنم مشت به دیوار!دلم میخواهد!

همه گفتند تو عاشق شده ای...من شاید؛
بزنم دست به انکار... دلم میخواهد

خسته ام از تو،ازین باعثِ شاعر شدنم
خسته ام از تو و هر بار دلم میخواهد؛

بزنم قیدِ جهانی که تو را فارغ کرد
از من...از این "مثلا یار" دلم میخواهد

عاقلان گرچه در این دایره سرگردانند
اندکی نقطه ی پرگار دلم میخواهد

از همان روز که گفتی گلِ مریم خوب است
گل فروشی سر بازار دلم میخواهد

من وتو، راهیِ" آن رَه که به ترکستان است"
با تو چون می روم این بار دلم می خواهد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #729
قسم به قطره‌ی اشکم ، درون آیینه
که مبتلای توام ، ای رفیق دیرینه !

به خون نشسته‌ی عشقم ، اسیر "شعر و غمم"
که از تو مانده برایم ، همین دو گنجینه !

کنار من که نباشی ، تمام هفته یکیست ...
چه صبح شنبه‌ی تلخم ، چه عصر آدینه

تو آهِ سرد منی ، روی شیشه‌ی عمرم !
که سهمم از تو فقط " آه " بود ، در سینه

مسیر زندگی‌ام ، ماجرای عاشقی‌ام
چه بود ماحصلش ، جز دلی پر از کینه ؟

خطای رُستم اگر سرنوشت سهراب است
بگو به شانه نبندد نشانه ، تهمینه . . . !
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazli

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #730
عاشقم من عطش جان تو را می خواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را می خواهم

به چه دردم بخورد ماه که در بالا هست
من فقط صورت تابان تو را می خواهم

تو بگیر از دل من حال پریشانی من
در عوض موی پریشان تو را می خواهم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazli
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
14
بازدیدها
2,604
پاسخ‌ها
72
بازدیدها
9,274
پاسخ‌ها
52
بازدیدها
11,598
پاسخ‌ها
15
بازدیدها
859

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا