حالم خوب نیست خودم این را بهتر از هرکسی میدانم؛ انگار دچار یک بی ثباتی عاطفی شدهام و میدانم علتش را
اینکه مجبورم مدام لبخند بزنم و بحث کنم خسته ترم میکند
کاش میشد لااقل چند ساعتی را بخوابم ..
ثبت شود در احوالات نمیدانم چندمین روز آذر نود و نه
منی که برای هدفم تا صبح بیدار بودم
حالا چند وقته هیچ تلاشی نمیکنم
نیاز به یه هفته خواب دارم
یه هفته با هیچ کس حرف نزدن
یه هفته از همه چی دور بودن
کلی کار رو سرم ریخته اما بازم
بی حوصله و بیکارم