طبقِ اصل زندگاني شماره ٢ كه براي خودم تعيين كرده بودم، نبايد نظرات ديگران من رو تغيير مي داد و از مسيرم دور مي كرد اما گاهاً آدم ها احساس مي كنند كه برخي نظرات، واقعاً بر اساس منطق بيان مي شن و بايد تأثيري كه قرار هست روي تو اعمال كنند رو بپذيري.
حالا در اين ساعت، احساس مي كنم كه بين يك دوراهي بزرگ گير افتادم، بينِ چيزي كه منطقم مي گه و چيزي كه واقعاً دوستش دارم و از طرفي، منِ سركش دوست داره به اين نظراتي كه حتي خودش هم باورشون داره، اهميتي نده و در واقع، كاري بر خلافِ اين نظرات انجام بده و چيزي كه دوستش داره رو ناديده بگيره.
اميدوارم بالأخره، يك نشانه موجب شه كه بهترين تصميم رو بگيرم.
٢١:١٤
.: چهاردهمِ تيرماه :.