شاعر‌پارسی اشعار مرضیه رحیمی

[ASaLi_Nh8ay]

من آمده ام


من آمده ام ولی خجالت دارم

احوال بد رو به وخامت دارم

گفتی که اگر توبه شکستی بازآ

یک عمر به بخشش تو عادت دارم ​

 

[ASaLi_Nh8ay]

مهر حسین


با یار حسینمان تولّا داریم
با دشمن او میل تبرّا داریم
از دولت مهر آن امام مظلوم
ما راه به سوی قلب زهرا داریم ​

 

[ASaLi_Nh8ay]

مهرعلی


بالاترازاین که او نباشدغم نیست
دردی که برای آن هیچ مرهم نیست
یک جمله بگویمت فقط ختم کلام
هرکس که علی ندارد او خرّم نیست​

 

[ASaLi_Nh8ay]

مهرماه و بی مهری


پایان تمام راه‌هایم ،مهراست
بانی تمام آههایم، مهراست
درمانده شدم از این همه بی مهری
با اینکه تمام ماههایم،مهراست ​

 

[ASaLi_Nh8ay]

مهمان زمستانی


رویای من و موی پریشانم باش
برحلقه ی دل بکوب و مهمانم باش
با آتش عاشقی قدم رنجه نما
گرمای خوش فصل زمستان باش ​

 

[ASaLi_Nh8ay]

میلاد حضرت اباالفضل


با هیبت خود نشان مولی داری
در قلب زمین و آسمان جا داری
در وصف مقام تو همین کافی که
حکم پسری به نزد زهرا داری ​

 

[ASaLi_Nh8ay]

نقاب


وقتی که حجاب دیده ها وا بشود
ماهیّت نَفْسِ ما هویدا بشود
هرچشم رسول روشن باورماست
از پشت نقاب چهره پیدا بشود ​

 

[ASaLi_Nh8ay]

نقاب خشم


از نقاب خشم من حرف غرورم را بخوان
وقتی می گویم برو یعنی نرو پیشم بمان

آه ای گنجینه ی احساس من در دست تو
پیش چشمان دلم عمق وجودت بیکران

کنج زندان هم که باشم با خیالت سرخوشم
در دلم جایی ندارد حرف های دیگران

خواهشم از تو فقط این است ،لطفاً گوش کن
هرکسی را غیر من از قلب مغرورت بران

خواب کن من را درون بستر پرشور عشق
کم کمک درگوش من لالایی باران بخوان

کاش میشد آخر قصه همین باشد که تو
روی شاخ و برگ دستانم بسازی آشیان

می‌رسد روزی که دنیاهم به کام ماشود
تا که حرف ما شود ورد زبان این و آن​

 

[ASaLi_Nh8ay]

نماز


غمهای دلش شکسته و کم نشود
جز همدم اضطراب وماتم نشود
باید که به پیش خلق زانو بزند
قدی که مقابل خدا خم نشود ​

 

[ASaLi_Nh8ay]

هردم از این باغ بری میرسد


برروی زبانهاخبری افتاده
تاکه بزنی دمی،سری افتاده
تاراج و اختلاس بویش برسد
باز تازه تر از تازه تری افتاده ​