گفتگوی آزاد تا حالا شده واسه یه رمان گریه کنی؟؟

  • نویسنده موضوع PaRIsA-R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 158
  • بازدیدها 6,964
  • کاربران تگ شده هیچ

I'm.JãS❀

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/6/18
ارسالی‌ها
648
پسندها
15,333
امتیازها
39,073
مدال‌ها
22
سن
24
سطح
24
 
  • #91
اه مثله منی درسته بعضی وقتها اینقدر سرد میشم که دوستام میگن من وجود ندارم
خب نمیشه کاری کرد ما دی ماهی ها اکثر اخلاقه سرد بودن رو داریم و این یه مشکل هم نیس لگه با خودت کار کنی میتونی حداقل یه اشک بریزی مامانم میگه من بچه بودم مثله تو بودم اما زمانی که رفتم کلاس اول منو بردن پیشه روانشناس و من الان حداقل لبخند و گریه میکنم اما خیلی کم
نمیدونم من اعتقادی به این چیزا ندارم. علت اصلی که این شکلیم به خاطر شرایط زندگیمه.
 
امضا : I'm.JãS❀

M. R. M. R

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
24
پسندها
347
امتیازها
2,033
سطح
0
 
  • #92
نمیدونم من اعتقادی به این چیزا ندارم. علت اصلی که این شکلیم به خاطر شرایط زندگیمه.
خب باشه زیاد مهم نیس پس سعی کن لبخندی بزنی که دنیا به تو لبخند بزنه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

^Yasamin^

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
21/6/18
ارسالی‌ها
140
پسندها
4,069
امتیازها
23,673
مدال‌ها
1
سن
20
سطح
0
 
  • #93
آره سر در امتداد باران نزدیک بود خودمو بزنم
 
امضا : ^Yasamin^
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

فندق

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/7/18
ارسالی‌ها
376
پسندها
8,218
امتیازها
28,673
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • #94
خخخخخخخخخخخخخرگز: هرگز
 
امضا : فندق

دخترعلی

نویسنده برتر انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/4/17
ارسالی‌ها
1,527
پسندها
12,974
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
سطح
20
 
  • #95
سه تفنگدار وقت مرگ اتوس و مرگ پوروتوس. مرگ فیلیپ در رمان غرش توفان.
الکساندر دوما برای مرگ قهرمانان رمان هایش می گریست مثل مرگ پروتوس در سه تفنگدار و اندره در غرش توفان.
 
امضا : دخترعلی
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

YGNeae

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
14/6/18
ارسالی‌ها
6,231
پسندها
43,072
امتیازها
0
مدال‌ها
31
سطح
39
 
  • #96
مگه میشه ادم با خوندن بعضی رمانا گریه ش نگیره؟
من واسه همه رمان هایی که تا حالا خونم گریه کردم ...
 
امضا : YGNeae

.:|Reihane|:.

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
17/7/18
ارسالی‌ها
836
پسندها
7,449
امتیازها
22,873
مدال‌ها
5
سطح
0
 
  • #97
آخرین بوسه لحظه هایی که آروشا رو تخت بیمارستان بستری بود و گفته بودن بعد از به دنیا اومدن بچش میمیره . و اون داشت با سوز حرفاشو به همرش اوستا می زد . همچنینحرفایی که بعدا اوستا در مورد آروشا به بچشون ی زد و تجدید خاطره می کرد
 
امضا : .:|Reihane|:.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

ارمینا

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
5/7/18
ارسالی‌ها
98
پسندها
2,051
امتیازها
11,713
مدال‌ها
2
سن
24
سطح
0
 
  • #98
من فقط برای یه رمان گریه کردم اونم رمان غرور بی پایان بود
 

سیدمظفر حسینی

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
15/7/18
ارسالی‌ها
196
پسندها
2,209
امتیازها
12,573
مدال‌ها
9
سن
22
سطح
8
 
  • #99
نه تاحالا نشده
 
امضا : سیدمظفر حسینی

mehrabi83

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/11/17
ارسالی‌ها
1,198
پسندها
67,277
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #100
ها چن وقت پیشا واسه مرگ برن گریه کردم:(
بدجور مرد
کلا دارن منو گریه میندازه مرده بی ادب ایشش با این داستانای خوشگلش:/
 
امضا : mehrabi83

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
13
بازدیدها
353

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا