- تاریخ ثبت‌نام
- 20/12/18
- ارسالی‌ها
- 968
- پسندها
- 67,244
- امتیازها
- 58,773
- مدال‌ها
- 36
- سن
- 22
سطح
44
-
تذکر:
نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.
مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:
1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)
2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی
3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.
و...
قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:
1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.
2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.
3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:
4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.
برگزیده رمان چهارم شهریور | خزان کاربر انجمن یک رمان
- نویسنده موضوع KHAZAAN
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 68
- بازدیدها 6,189
-
- برچسبها
- اجتماعی خزان چهارم شهریور
- کاربران تگ شده KHAZAAN
- تاریخ ثبت‌نام
- 20/12/18
- ارسالی‌ها
- 968
- پسندها
- 67,244
- امتیازها
- 58,773
- مدال‌ها
- 36
- سن
- 22
سطح
44
- تاریخ ثبت‌نام
- 20/12/18
- ارسالی‌ها
- 968
- پسندها
- 67,244
- امتیازها
- 58,773
- مدال‌ها
- 36
- سن
- 22
سطح
44
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #63
سلام سلام.
خب باید بگم که یه مقدار پارت قبل رو ویرایش کردم و چون تعداد خطوطش خیلی زیاد شد، مجبور شدم یکمش رو به این پارت اضافه کنم پس یه بخشیش براتون تکراری خواهد بود.
مورد بعد اینکه باورم نمیشه که انقد از محمد زده شده باشین.
حس می‌کنم اگر می‌شد دست مینداختین و با تمام وجود بچه رو خفه می‌کردین. نکنین مسلمونا پسرم گناه داره!
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
خب باید بگم که یه مقدار پارت قبل رو ویرایش کردم و چون تعداد خطوطش خیلی زیاد شد، مجبور شدم یکمش رو به این پارت اضافه کنم پس یه بخشیش براتون تکراری خواهد بود.
مورد بعد اینکه باورم نمیشه که انقد از محمد زده شده باشین.
حس می‌کنم اگر می‌شد دست مینداختین و با تمام وجود بچه رو خفه می‌کردین. نکنین مسلمونا پسرم گناه داره!
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
آخرین ویرایش
امضا : KHAZAAN
- تاریخ ثبت‌نام
- 20/12/18
- ارسالی‌ها
- 968
- پسندها
- 67,244
- امتیازها
- 58,773
- مدال‌ها
- 36
- سن
- 22
سطح
44
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #64
بشه‌ی منو یادتون نرفته که؟!
آیا می‌دانستید تا پایان چهارم چیز زیادی نمونده؟^-^
برام انرژی بفرستین که زودتر بنویسم و تمومش کنم.
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شویدجهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
* واسه این که یکم به حالت لاتی‌طور بخونید، این‌طور نوشته شده.
آیا می‌دانستید تا پایان چهارم چیز زیادی نمونده؟^-^
برام انرژی بفرستین که زودتر بنویسم و تمومش کنم.
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شویدجهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
* واسه این که یکم به حالت لاتی‌طور بخونید، این‌طور نوشته شده.
آخرین ویرایش
امضا : KHAZAAN
- تاریخ ثبت‌نام
- 20/12/18
- ارسالی‌ها
- 968
- پسندها
- 67,244
- امتیازها
- 58,773
- مدال‌ها
- 36
- سن
- 22
سطح
44
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #67
خزان اومده با شرمندگی بسیار.
می‌دونم خیلی دیر به دیر پارت می‌ذارم ولی مغزم انقد خسته‌ی درساست این روزا اصلاً هیچی به ذهنم نمی‌رسه.
یه کوشولو دیگه صبر کنین امتحانام تموم شه قول میدم تا تهش مرتب پارت بذارم براتون. 
دوستون دارم دوستای من.
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
می‌دونم خیلی دیر به دیر پارت می‌ذارم ولی مغزم انقد خسته‌ی درساست این روزا اصلاً هیچی به ذهنم نمی‌رسه.
یه کوشولو دیگه صبر کنین امتحانام تموم شه قول میدم تا تهش مرتب پارت بذارم براتون. دوستون دارم دوستای من.
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
آخرین ویرایش
امضا : KHAZAAN
- تاریخ ثبت‌نام
- 20/12/18
- ارسالی‌ها
- 968
- پسندها
- 67,244
- امتیازها
- 58,773
- مدال‌ها
- 36
- سن
- 22
سطح
44
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #68
سلام و صبح بخیر خدمت شمایی که با وجود بدقولی همیشگیم، هنوز هم اومدی که پارت جدیدم رو بخونی.
اول از همه می‌خوام ازت تشکر کنم که همچنان همراهمی این خیلی واسم با ارزشه.
مورد بعد اینکه چون بیشتر از یک ماه از پارت قبل گذشته، یه خلاصه از اتفاقات میگم که متوجه بشی داستان از کجا مونده.
تو پارتای قبل تا جایی رسیدیم که محمد بخاطر اتفاقی که سر درسا اومده بود با بهار درگیر میشه و حتی بهش سیلی می‌زنه. این میون بهار بهش میگه که همه چی تقصیر خودشه و حالا میریم برای ادامه ماجرا.
پیشنهاد می‌کنم حتماً یه نگاه به پارت #62 و #63 بندازی تا یادت بیاد که داستان 12 سال پیش تا کجا پیش رفته بود....
اول از همه می‌خوام ازت تشکر کنم که همچنان همراهمی این خیلی واسم با ارزشه.
مورد بعد اینکه چون بیشتر از یک ماه از پارت قبل گذشته، یه خلاصه از اتفاقات میگم که متوجه بشی داستان از کجا مونده.
تو پارتای قبل تا جایی رسیدیم که محمد بخاطر اتفاقی که سر درسا اومده بود با بهار درگیر میشه و حتی بهش سیلی می‌زنه. این میون بهار بهش میگه که همه چی تقصیر خودشه و حالا میریم برای ادامه ماجرا.
پیشنهاد می‌کنم حتماً یه نگاه به پارت #62 و #63 بندازی تا یادت بیاد که داستان 12 سال پیش تا کجا پیش رفته بود....
آخرین ویرایش
امضا : KHAZAAN
موضوعات مشابه
در حال تایپ
رمان دِلا | سایرا کاربر انجمن یک رمان
کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)
-
سلام! جهت عضویت در انجمن یک رمان کافی است بر روی ثبت نام کلیک کنید.