متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های شقایق سهندی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #31
به خیالی خوش ست آنکه با نقاب
در شهر شیشه ای می نگرد خود را
در آدمک های پوشالی

من اما بی هیچ حجابی زنده بودنم را
چون علف هرزی میان سنگ ها
به خون آزادیِ مرده آب می دهم

وقتی دل می زنم به جاده ها ،نازنینم
تمام تو را در خود حبس می کنم
شاید که روزی زندگی را
در مرگ روی زانوان عشقت بیابم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #32
جــــــــمعه ها
در خیابان خیالم
در امتداد زندگی
و زنده بودن
مــــــــرگ را
به تماشا می نشینم
همان مــــــــرگی
که قاصد تولد دوباره ی
رنج هایم هستند

در غروب غریبـــــش
دردهــــــــایم
به احتضار در می آیند
تا در تناسخ دوباره
جانی تازه بگیرند

جــــــــمعه ها
جز زنده ماندن
هیچ رویایی
نمی ماند برایم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #33
یک جمعه پر از مرگ
نشسته در غروبم

جمعه ها دری به رفتن
جمعه ها پنجره ای رو به
گذشتن از مرز تن بازست

جــــــمعه ها
قصه ی حقارت من
در تکرار ابدیت همیشه
رو به آغازســــــت

جــــــمعه ها
مفهومِ نبودنِ تو
داری ست که مرا
ز خود می آویزد

در این اوج سقوط اما
باز هم نام توست که مرا
به شاخه ی حیات می آویزد​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #34
چشمی خیره به رخ زیبای تو
دارم خدایـــم ای دوســت

جزئی از وجــودت هستم اما
این پایین ها گم گشته ام ای دوست

هر نفسی که می کشم لحظه ای
به رخت نزدیکترم ای دوســت

این جزء کوچکِ وجــــودت در من
دل در گرو پیوندت دارد ای دوست

نیمه ی مرا آن سوی زمین آفریدی
آری، این قصه، آغازِ غربـــــتِ من
در بی خبری ز ازل بود ای دوست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #35
چشمت را بسته ای و نمی بینی
که تکه پاره های روحم را
از لبه ی بلند احساس
آویزان کرده ای

درد سقوط کجاست ؟
که روحِ مرا می کشد و می کشد
این جاذبه ی ناپیدای عشق ...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #36
آرام نشسته در خیالم یادش
و در سکوتم می گدازد آتشفشانی ز خیالش
از کوه غمی که نشسته بر قلبم به هوایش

قلبم می ترواد مذابِ غم را
چشمم می بارد بارانِ نم نم را
تا که بشکافند کویرِ تنم را

فردا چه می ماند از من
که ترک خورده ام قدم به قدم
جز خاکستری بر باد رفته​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #37
نشسته روبروی من
خیال ماه من

با یک آسمان یک پنجره
آخر شده خانه ی من
منزلگه یاد و خاطره

تا که من دوباره جان دهم
در سرخی غروب شهریورم
پای همین پنجره
که به پرده ی پاییز ابدی آویخته​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #38
مثل برگ ریزان پاییزم
یا بارانی که بر زمین فرو می ریزم
مثل اشکی که می چکد از شمع،
یا آواری که فرو می ریزد از سقف،

در سقـــــوط خود ناگزیرم

من همان آخرین برگ درختم که باشم
بهار را فقط در قصه ها می خوانند برایم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #39
ای عشق بِمیرانَم هر شب
بیش از آنکه می میرم هر شب
کوه عشقم بُکُش مرا امشب
چونان که زیر آوارِ نامردمی ها نمیرم
ای رودِ جاری عشقم، مرا
غرق کن در عمق بی رحمی ات
تا به وقتِ نفس کشیدن در
بی تفاوتیِ این بیگانه ها نفسی نمانَدَم

به دست عشقت اگر بمیرم
به از سنگی که جماعت سنگدلان
می زنند بر شیشه ی دلم
خونم اگر به دستان عاشقت بریزد
دم نزنم هرگز، که هرم آتشت
به از دل های یخ زده ایست
که تصور انجمادشان
حس آبی افسرده حالیست
که به خود مدال زندگی می دهد از یخ

مرا در قربانگاه خود ای عشق بخوان ،
بخوان تا بسوزم به پای جایگاهت
که اینجا خسته ام از کوه های یخی
که ها می کنند به قلبم
و آدم برفی هایی که
جشن یخ به پا میکنند هر شب

و آنگاه که قربانت شوم
بر وجودم بتاب ای عشق....​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #40
در من شب یلـــــداست
کاش دلــــــم ،فقط
به بلندای یلدا می گرفت
که بلندای دلتنگی ام را،
بُعدِ زمان ندارد درک

کاش تنم ،به سیاهیِ شب یلدا
به حسرت می نشست
که تمامی ام پَرت شده
در سیاه ترین چاهِ بی کسی
و همه تمنایِ وجودش،
تماشای ماه رویت ست،
از قــعرِ چـــــاه​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا