نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع گزیده اشعار شاعران"

atiyeh

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
388
پسندها
2,947
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
  • #111
تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت

هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت

هر که ویران کرد ویران شد در این آتش سرا
هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت

اعتبار سربلندی در فروتن بودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت

موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت

#فاضل_نظری
 
امضا : atiyeh

atiyeh

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
388
پسندها
2,947
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
  • #112
آخرش شرح غمم روی زبانها افتاد
همه گفتند که خیبر شکن از پا افتاد

آه ، رفتی و تمام بدنم می لرزد
پهلوان تو زمین خورد ، وَ از نا افتاد

غسل جسم تو بود سخت تر از هر کاری
کوه ، پاشیده شد و بر روی دریا افتاد

دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است
چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد

مَحرمت بودم و نامَحرم زخم بدنت
این چه زخمی ست که بر بازوی تو جا افتاد ؟

بشکند دست کسی که ... اثرش معلوم است
جای دستی به روی صورت حورا افتاد

با یتیمان تو همناله شده جبرائیل
ولوله در وسط عرش معلّی افتاد

ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود ...
که علی در وسط موج بلایا افتاد

با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت
لبم از شرم ، ز هر صحبت و نجوا افتاد

با چه رویی به پدرجان تو این را گویم ...
"پیش چشمان همه ، ام ابیها افتاد"

#رضا_قاسمی
 
امضا : atiyeh

atiyeh

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
388
پسندها
2,947
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
  • #113
من دلم پیش کسی نیست، خیالت راحت
منم و یک دل دیوانه خاطر خواهت
باز فکرت به کجاها نکشیدست عزیز؟
کوچه جای پای مرا،بی تو ندیدست عزیز
فکر من نیستی،اما به خودت فکر بکن
بی تو من ثانیه ای تاب......خودت فکربکن
میشود جز تو دلم پیش کسی گیر کند؟
نکند عقل تو را اینهمه درگیر کند!...
بخدا اینهمه تحقیر شدن حقم نیست
خوار هم میشوم اما گل من ،حقم نیست
دست بردار،من از این فاصله ها میترسم
مشکلم حل نشد ازمساله ها میترسم
دست بردار ،بیا ،پای رسیدن دارم
با تو باید که درین جاده قدمبگذارم
دست بردار،بیا،من که دلم را دادم
من ک در هر نفسم عطر تو را جا دادم!
چشم از دوری تو تر بشود!؟حقش نیست
دل من از دست تو پرپر بشود !؟حقش نیست
من دلم پیش کسی نیست ،تو را میخواهم!
آسمان دلم ابریست ، تو را میخواهم!
 
امضا : atiyeh

atiyeh

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
388
پسندها
2,947
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
  • #114
اگر آن تُرک شیرازی بدست آرد دل ما را
ندارم تا به او بخشم مگر یک دانه خرما را

تعجب دارم از حافظ چقدر اهل کرم بوده
به خال هندویی داده سمرقند و بخارا را

عجب رسمی؛ در آن دوران، همه بخشنده و خندان
نه چون حالا که دزدیدن عصای کور و بینا را

نزاع و جنگ در خانه؛ همه محتاجِ یارانه
دگر عشقی به سر ناید، نه یوسف نه زلیخا را

نبینی خنده‌ای بر لب، به سیما گریه است هر شب
چرا مجنونِ ما در سر ندارد عشقِ لیلا را؟

چرا فرهاد در مانده به اقساطِ عقب مانده؟
نه شیرین را دگر خواهد نه آن زلفِ چلیپا را

درِ بت‌خانه‌ها باز و درِ میخانه را بستند
چرا مکر و دغل‌بازی گرفته جای تقواٰ را

تمام چشمه‌ها خشکید و اشک چشم‌ها جاریست
کلاغ و کرکس و جغدی گرفته جای عنقا را

نه تاکی مانده در باغی، نه ساقی را میِ باقی
نبینی تخت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : atiyeh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] M.Fakher

atiyeh

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
388
پسندها
2,947
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
  • #115
نیستی، انگیزه‌های خویش را گم کرده‌ام
بی تو من حال و هوای خویش را گم کرده‌ام

نیستی حتی قدم برداشتن مشکل شده ا‌ست
نیستی، انگار پای خویش را گم کرده‌ام

آنقَدَر بی حرف و ساکت خیره بر در مانده‌ام
پیش خود حتی صدای خویش را گم کرده‌ام

کَشتیَم، در قلب طوفان حبس و سکّانم رهاست
در تلاطم ناخدای خویش را گم کرده‌ام

یک مسافر گشته‌ام بی تو که در شهری غریب
خانه‌ی تک آشنای خویش را گم کرده‌ام

این منم بی تو... بلاتکلیف و سردرگم، ببین
در سیاهی روشنای خویش را گم کرده‌ام

#فریبرز_رضانواز
 
امضا : atiyeh

h.kouhi

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
72
پسندها
406
امتیازها
2,678
مدال‌ها
5
  • #116
وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
می‌رسد و نمی‌رسد نوبت اتصال من
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
چرخ شنید ناله‌ام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره می‌کند آینه جمال من

سعدی
 
امضا : h.kouhi

znbw

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
18
پسندها
29
امتیازها
40
  • #117
وقتی که میخندی
شب شاعر بهاریست
سارا
دلیل سبزه های
شهر ساریست
وقتی خزر هم رنگ چشمان تو باشد
هر موج فصل تازه ای از بی قراریست
وقتی که طهران میشود شهر تغزل
یعنی صدای پای تو در شهر جاریست
طهرانه مرکز(دانشگاه ازاد طهران) واحده سارا ندارد
سارا ولیکن دکترای افتخاریست

-سارا معشوقه شاعر میباشد
شعری از سید احمد حسینی
 

znbw

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
18
پسندها
29
امتیازها
40
  • #118
تنها اگر یک لحظه از من دور میشد
دنیا شبیه موی سارا بور میشد
هی بی قراری
بی قراری
بی قراری
تا بی قرارش میشدم
مغرور میشد
بی بی برایت چارقل میخواند سارا
اینگونه چشمان حسودان کور میشد

سارا معشوقه شاعر میباشد
شعری از سید احمد حسینی
 

znbw

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
18
پسندها
29
امتیازها
40
  • #119
یه روزی دلت برای همه دلتنگیام تنگ میشه :)
 

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #120
“آه می بینم، می بینم
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی
من به اندازه زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که ترا در خور؟
هیچ -
من چه دارم که سزاوار تو؟
هیچ-
تو همه هستی من، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری؟
همه چیز -
تو چه کم داری؟
هیچ”
حمید مصدق
 
امضا : hadi

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا