همگانی "تاپیک جامع گزیده اشعار شاعران"

ოasoოe

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
12
پسندها
223
امتیازها
990
مدال‌ها
2
سطح
2
 
  • #81
ببار ای باران، ببار که غم از دلم رفتنی نیست
اشک های روی گونه ام دیدنی نیست

ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست

ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست
 

ოasoოe

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
12
پسندها
223
امتیازها
990
مدال‌ها
2
سطح
2
 
  • #82
62790

گاهی گلوی ماه من ، از آب خشک است
مثل کویری، از عطش سیراب ، خشک است

گاهی دلم می گیرد از پروانه بودن
حتی میان نشئه ی مهتاب ، خشک است

تن می دهم بر تار گیسوی تو گاهی
وقتی صدای مانده در مضراب ، خشک است

می خوانمت حتی کنار رود وقتی
نیلوفر از آواز ِدر مرداب ، خشک است

تصویر من ، ایهام دارد در نگاهت
وقتی نگاهت سمت و سوی قاب ، خشک است

باور بکن ، آنقدر بی تابم که بی تو
وقت قرار سینه ی بی تاب ، خشک است

احساس من با تو رقم خورده است در شعر
حتی ‌هوای داخل گرداب ، خشک است

من می پرستم چشم هایت را که در من
شوق “پرستش” دارم و محراب ، خشک است

پرستش مددی
 

ოasoოe

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
12
پسندها
223
امتیازها
990
مدال‌ها
2
سطح
2
 
  • #83
یوسف گمگشته از کنعان گریزان می شود
کلبه احزان، زیارتگاه یاران می شود

ای دل غمدیده حالت را به درمان خوش نکن
عاقبت هر آدمی با خاک یکسان می شود

گر بهار زندگی را جاودانی دیده ای
در خطایی مرغ خوشخوان، چون زمستان می شود

دور گردون دایماً یکسان نمی چرخد ولی
نوبت ما چون رسد، این چرخ ویران می شود!

سیل نابودی اگر، بر برگ تقدیرت بود
ناخدا گر نوح باشد، باز طوفان می شود!

کعبه را راهی به جز خار مغیلان نیز هست
هر که از هر ره رود، عبد و مسلمان می شود

حافظا دیگر مگو در فقر و خلوت غم مخور
درد بی درمان مگر بی درد، درمان میشود
 

ოasoოe

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
12
پسندها
223
امتیازها
990
مدال‌ها
2
سطح
2
 
  • #84
♦️اگر روزگارم کند خوار و پست
♦️نخواهم ز کس لطف، هر کس که هست
♦️ز بس زخم از این و آن خورده ام
♦️گزیدم دگر این زمان پشت دست
 

ოasoოe

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
12
پسندها
223
امتیازها
990
مدال‌ها
2
سطح
2
 
  • #85
ڪاش می شد لحظه ها را پس گرفت
عشق های بی صدا را پس گرفت

يا ورق زد ڪودڪی را باز هم
روزهای با صفا را پس گرفت

روے بودن يا نبودن خط ڪشيد
لطف بی حدّ خدا را پس گرفت

بار ديگر يك غزل را كوك ڪرد
قصه هاے آشنا را پس گرفت

انتهاے عشق را ول ڪرد و رفت
ابتداے ماجرا را پس گرفت

پرسه زد در ڪوچہ ی ديروزها
باز آن حال و هوا را پس گرفت

گمنام
 

atiyeh

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/8/18
ارسالی‌ها
390
پسندها
2,973
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
سطح
12
 
  • #86
دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

یار ما این دارد و آن نیز هم

یاد باد آن کو به قصد خون ما

عهد را بشکست و پیمان نیز هم

دوستان در پرده می‌گویم سخن

گفته خواهد شد به دستان نیز هم

چون سر آمد دولت شب‌های وصل

بگذرد ایام هجران نیز هم

هر دو عالم یک فروغ روی اوست

گفتمت پیدا و پنهان نیز هم

اعتمادی نیست بر کار جهان

بلکه بر گردون گردان نیز هم

عاشق از قاضی نترسد می بیار

بلکه از یرغوی دیوان نیز هم

محتسب داند که حافظ عاشق است

و آصف ملک سلیمان نیز هم


حافظ
 
امضا : atiyeh

Saloviya

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
82
پسندها
1,821
امتیازها
11,813
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #87
خوب از اسمش معلومه
هر شعره قشنگی که تا حالا دیدین یا چه میدونم گوش کردین و بگین:):)
آهان راستی اصلا هر چیزی که دوست دارین بزارین.;):):D:p
 
امضا : Saloviya

Saloviya

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
82
پسندها
1,821
امتیازها
11,813
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #88
آن خدایی که به قلبم غم داد،
خود او باران داد!
زندگی با عطش ثانیه ها می گذرد،
می شود ثانیه را جریان داد،
من خدا را دارم!
آن خدایی که به هنگام غمم می گرید.
و به هنگام خوشی های دلم می خندد،

شعر من باز پر از صحبت بی قافیه گیست.....
 
امضا : Saloviya

Saloviya

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
82
پسندها
1,821
امتیازها
11,813
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #89
سر بر شانه ی خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه ازدوزخ بترسی و نه از بهشت
به رقص درآیی
قصه ی عشق،انسان بودن ماست
اگر کسی احساسات را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیرولبخند بزن

"فهمیدن"کار هر آدمی نیست...
 
امضا : Saloviya

KHAZAAN

مدیر تالار نقد + گوینده آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
898
پسندها
65,626
امتیازها
58,173
مدال‌ها
34
سن
20
سطح
43
 
  • مدیر
  • #90
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند: )
 
امضا : KHAZAAN

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا