همگانی "تاپیک جامع گزیده اشعار شاعران"

[hadi]

تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تُنک‌حوصله را طاقت این طوفان نیست

 

[hadi]

هر نفس عشق می کشد ما را
همچنین عاشقیم تا نفسی‌ست

آستین بر جهان برافشانم
گر به دامان دوست دسترسی‌ست

 

[hadi]

شبچراغی چون تو، رشک آفتاب
چون شکستندت چنین خوار و خراب

چون تویی دیگر کجا آید به دست
بشکند دستی که این گوهر شکست

 

[hadi]

آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست

رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید
علت آنست که بیمار و طبیب انسان نیست

 

[hadi]

گلوی مرغ سحر را بریده اند و هنوز
در این شط شفق آواز سرخ او جاریست

 

[hadi]

ای که چون خورشید بودی با شکوه
در غروبِ تو چه غمناک است کوه

برگذشتی عمری از بالا و پست
تا چنین پیرانه سر رفتی ز دست

 

[hadi]

چشم گریان تو نازم، حال دیگرگون ببین
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین

مانده ام با آب چشم و آتش دل، ساقیا
چاره ی کار مرا در آب آتشگون ببین

رشکت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
ای گشوده دست یغمای خزان، اکنون ببین

سایه دیگر کار چشم و دل گذشت از اشک و آه
تیغ هجران است اینجا، موج موج خون ببین

 

[hadi]

ما قصه‌ٔ دل جز به برِ یار نبردیم …

 

[hadi]

چه خواهی از سر من
ای سیاهی شب هجران
سپید کردی چشمم در انتظار سپیده …

 

[hadi]

تا کی کنی پریشان دل های مبتلا را
آن خرمن بلا را پیش صبا مگستر