مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Bluə

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/3/21
ارسالی‌ها
313
پسندها
2,480
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #161
یه رمان فانتزی بود دختره پلیس بود، بعد به بهونه یه ماموریت با همکارهاش به یه دنیای دیگه میره و میفهمه که نیمه پری دریایی و خوناشامه بعد با یه نفر از اعضای خانواده اش که پری دریایی بودن (فکر کنم پسر عموش و زنش) مشکل داره و...
یه اسمی مثل پریان آبی یا پریان زیر آب داشت.
 
امضا : Bluə

الف.الف

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/2/21
ارسالی‌ها
23
پسندها
37
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #162
مگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه
من منظورم رمان غریب اشنا هست اما رمان غریبه اشنا هم داریم من غریبه اشنا نخوندم
رمان غریب اشنا اسم شخصیتاش بردیا و حلما بود
 

Ftmh_79

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/5/21
ارسالی‌ها
6
پسندها
14
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #163
سلام من چند وقت پیش دوتا رمان خوندم اسمشون یادم رفته
اولی یه دختره بود لندن زندگی میکردن پدر و مادر و داداشش تو تصادف میمیرن میان ایران بعد عاشق پسر داییش میشه بهش گیتار یاد میده بعدا میفهمه داییشه تا اینکه با پسر عموش که دختره قلبه ازدواج میکنه بعدا عاشق هم میشن
2 دختره دوست داداشش به اسم کیارش عاشقشه هواشو داره قبلا دختره با شهاب نامی دوست بوده جدا شدن دختره قراره با کیارش نامزد کنه که اهورا از بچه های دانشگاه و اکبپشون مجبور میشه با اهورا ازدواج کنه بعدا بچه دار نمیشدن تا اینکه دختره حامله میشه اهورا بهش نامردی کرده بوده دختره میزاره میره مادرشم قبلا با شوهر عمش فرار کرده بودن ازدواج کنن مهدیه دوست دختره دختر مامانش و شوهر عمشه
مرسی ببخشید زیاد شد
 

Ftmh_79

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/5/21
ارسالی‌ها
6
پسندها
14
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #164
مگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه
یکی غریبه ای اشناس دختره با ایلیا ازدواج میکنه یکی غریبه اشنا که هلما زن پسر عمش میشه که تو مطبش کار میکرده
دوتائن
 

mahsaツ

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/5/21
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #165
سلام خدمت دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه
من چند سال پیش یه رمان خوندم که الانم چند ماهه دنبالشم اما متاسفانه اسم رمان رو فراموش کردم اگه کسی میدونه ممنون میشم بهم بگه
داستان اینطوریه که یک دختر داریم که شخصیت اصلی هست واسمش نادیاصداقت هست واسم شخصیت اصلی پسر هم مسیحه که هر دوتاشون پلیس هستن ونادیا یک خواهر به نام نیکو ویه برادر به اسم نیک داره
ومسیح هم فقط یه خواهر داره که خبرنگاره.مسیح با مادروخواهرش رندگی میکنه وپدر نداره.نادیاومسیح باهم یه ماموریت میرن که درنهایت نادیا اونجا حالش خیلی بدمیشه ومسیح چون نبضش خیلی پایین بوده فک میکنه مرده وخاکش میکنه وبرمیگرده.تو ماموریت نادیا ومسیح عاشق هم شده بودن.اما یه خانومه به نام اسما که افغان بوده فک کنم نادیا رو پیدا میکنه ودرمان میکنه.کل ایران...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

مهرنوش.ع

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/3/20
ارسالی‌ها
267
پسندها
2,341
امتیازها
13,933
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • #166
سلام یک رمانی بود که هیچی ازش یادم نیست به جز این‌که آخر ماجرا یک دختر خانمی که چشم دیدن همسر باردار عشقش رو نداشته وقتی می‌رن برای تفریح جنگل، اون و از بالا پرت می‌کنه و فکر می‌کنه دختره و بچه‌ی توی شکمش دیگه مردند.
درصورتی‌که نزدیک بوده گرگ‌ها بهش حمله بکنند نجات پیدا می‌کنه اما، اون دختر فراموشی می‌گیره و با بچه‌ش همون نزدیکی جنگلِ توی یه کلبه‌ای شروع به زندگی می‌کنند.از اون طرف هم همسرش در به در دنبالش می‌گرده ولی پیداش نمی‌کنه تا این‌که یک روز اتفاقی به همون محل می‌ره و زنش و می‌بینه که با پسر بچه‌‌ش زندگی می‌کنه و فراموش گرفته. خلاصه بعد از کلی رفت و آمد دختر همه چی یادش میاد و با هم زندگی می‌کنند.

ممنون
 
امضا : مهرنوش.ع

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/10/20
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,368
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
19
سطح
33
 
  • #167
سلام یک رمانی بود که هیچی ازش یادم نیست به جز این‌که آخر ماجرا یک دختر خانمی که چشم دیدن همسر باردار عشقش رو نداشته وقتی می‌رن برای تفریح جنگل، اون و از بالا پرت می‌کنه و فکر می‌کنه دختره و بچه‌ی توی شکمش دیگه مردند.
درصورتی‌که نزدیک بوده گرگ‌ها بهش حمله بکنند نجات پیدا می‌کنه اما، اون دختر فراموشی می‌گیره و با بچه‌ش همون نزدیکی جنگلِ توی یه کلبه‌ای شروع به زندگی می‌کنند.از اون طرف هم همسرش در به در دنبالش می‌گرده ولی پیداش نمی‌کنه تا این‌که یک روز اتفاقی به همون محل می‌ره و زنش و می‌بینه که با پسر بچه‌‌ش زندگی می‌کنه و فراموش گرفته. خلاصه بعد از کلی رفت و آمد دختر همه چی یادش میاد و با هم زندگی می‌کنند.

ممنون
رمان ازدواج...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~

Morva

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/5/21
ارسالی‌ها
8
پسندها
23
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #168
مگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه
اولاش درست گفتین ولی بقیه ش رو ن ایلیا پیانو بلد بوده لیلا میشه معلم دختر خودش
 

mhtab

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
23/5/21
ارسالی‌ها
6
پسندها
17
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #169
سلام ببخشید دنبال یه رمان میگردم که ژانرش اربابی بود دختره خدمتکار عمارت ارباب بود بعد با ارباب ازدواج میکنه بعدش سه قلو حامله میشه ارباب برای اینکه ازش محافظت کنه میفرستش پیش خالش بعد چند سال دوباره میره میاردشون پیش خودش بعدا دختره میفهمه که از یه خانواده بزرگه منتها چون با پدر بزرگش پسر میخواسته پدر ومادرش هم میفرستنش پیش همین ارباب تا نزارن دست بابا بزرگه بهش برسه
کسی نمیدونه این رمان اسمش چیه
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/10/20
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,368
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
19
سطح
33
 
  • #170
مگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه
غریبه‌ی آشنا!
 
امضا : NEGIN BARZAN~

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
6
بازدیدها
58
عقب
بالا