- تاریخ ثبتنام
- 26/3/21
- ارسالیها
- 313
- پسندها
- 2,493
- امتیازها
- 12,063
- مدالها
- 10
من منظورم رمان غریب اشنا هست اما رمان غریبه اشنا هم داریم من غریبه اشنا نخوندممگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه
یکی غریبه ای اشناس دختره با ایلیا ازدواج میکنه یکی غریبه اشنا که هلما زن پسر عمش میشه که تو مطبش کار میکردهمگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه
رمان ازدواج...سلام یک رمانی بود که هیچی ازش یادم نیست به جز اینکه آخر ماجرا یک دختر خانمی که چشم دیدن همسر باردار عشقش رو نداشته وقتی میرن برای تفریح جنگل، اون و از بالا پرت میکنه و فکر میکنه دختره و بچهی توی شکمش دیگه مردند.
درصورتیکه نزدیک بوده گرگها بهش حمله بکنند نجات پیدا میکنه اما، اون دختر فراموشی میگیره و با بچهش همون نزدیکی جنگلِ توی یه کلبهای شروع به زندگی میکنند.از اون طرف هم همسرش در به در دنبالش میگرده ولی پیداش نمیکنه تا اینکه یک روز اتفاقی به همون محل میره و زنش و میبینه که با پسر بچهش زندگی میکنه و فراموش گرفته. خلاصه بعد از کلی رفت و آمد دختر همه چی یادش میاد و با هم زندگی میکنند.
ممنون
اولاش درست گفتین ولی بقیه ش رو ن ایلیا پیانو بلد بوده لیلا میشه معلم دختر خودشمگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه
کسی نمیدونه این رمان اسمش چیهسلام ببخشید دنبال یه رمان میگردم که ژانرش اربابی بود دختره خدمتکار عمارت ارباب بود بعد با ارباب ازدواج میکنه بعدش سه قلو حامله میشه ارباب برای اینکه ازش محافظت کنه میفرستش پیش خالش بعد چند سال دوباره میره میاردشون پیش خودش بعدا دختره میفهمه که از یه خانواده بزرگه منتها چون با پدر بزرگش پسر میخواسته پدر ومادرش هم میفرستنش پیش همین ارباب تا نزارن دست بابا بزرگه بهش برسه
غریبهی آشنا!مگه همون نیست که اسم شخصیتهاش لیلا و ایلیا و فرهاده ،
لیلا با یه پسره همکلاسیشه اسمش ایلیاس ازدواج میکنه بعد پسره بعد عروسی عوض میشه از هم جدا میشن لیلا تصادف میکنه ، صورتشو عمل میکنه قیافش عوض میشه ، بعد فکر کنم پیانو یاد میداده یا چی با یکی به اسم فرهاد آشنا میشه ، زنه فرهاد مریض بوده اینو میارن تو خونشون هواسش به زنه باشه ....... تا همینجاهاش یادمه