متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان روی دیگر زندگی | فاطمه فاطمی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #31
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #32
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #33
خطوط روی پیشانی‌اش عمق می‌گیرند. شاید نباید این سوال را می‌پرسیدم. پشیمان می‌شوم اما دیگر دیر شده است. مانند اشتباهات گذشته که راهی برای بازگرداندن زمان و تصحیح آن‌ها نیست.
-‌ پس به حرف‌هامون گوش دادی! خب...پریا اولین عشق زندگی من بود. ده سالم بود که دل بسته‌ش شدم. همون موقع که دستم رو گرفت تو دستش و بهم گفت مراقبم باش داداشی، من خیلی تنهام. واقعا تنها بود. تنهاترین دختر پنج ساله ناشنوا.
از خواهرش حرف می‌زد؟ نام‌هاشان که بهم می‌خورد. بود گفتنش و غم وصله شده به دیدگانش هنگام شنیدن نام پریا، خبر از نبودنش می‌داد. شاید مهاجرت کرده، شاید! باید بحث را عوض می‌کردم. بودن یا نبودن آن دختر، چه فرقی به حال من می‌کرد که خاطر او را مکدر کنم؟
-‌ گفتین عشق خواهر برادری، یاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #34
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #35
«به شکلی متناقض، توانایی در تنها بودن، شرط توانایی در عشق ورزیدن است».

اریک فروم

جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #36
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #37
-‌ پنج تا هفت. تو همه سایت‌هام زدن این دو ساعت مردم الکی نیان، یه سری تعمیرات داریم. البته خیلی‌ها شاکی شدن ولی چه میشه کرد؟ چیزی بگی می‌ذاره رو کرایه.
سرم را آهسته تکان می‌دهم. پس امروز بهترین روز سایه می‌شد.
-‌ عجیبه عرفان نیومده.
علی‌رضا دهانش را کج کرده و پوفی می‌کشد.
-‌ خبرش بیاد.
همزمان با حرف زدن او، صدای قدم‌های محکم عرفان بلند شد. برای آنکه با او روبه‌رو نشوم خودم را مشغول سیستم نشان می‌دهم.
-‌ سلام کردم‌ها! بیرون چه خبره؟ واسه یه تولد پاساژ تعطیل می‌کنند اینا؟ حالا انگار آنا د آرماس به دنیا اومده.
علی‌رضا کج خلقی‌هایش را برای او آورده بود.
-‌ همینه که هست. سایه هم کم کسی نیست.
عرفان روی کاناپه لم داده و پا روی پا می‌اندازد.
-‌ بچه پولداری هم جزو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #38

«مرا در قلبت بپذیر. به دور از تمام هیاهو ها، مرا پناه بده، حتی اندکی.»
از نامه‌های عاشقانه آلبر کامو به ماریا کاسارس


بردیا از سه جناح مختلف محاصره شده بود و راهی برای فرار نداشت. دست‌هاش را به نشانه تسلیم بالا آورد.
-‌ اصلا هر طوری دوست دارید فکر کنید. من هفته دیگه میرم لیون. فکری به حال فروشنده کردید؟
عرفان بشکن‌زنان سر تکان می‌دهد.
-‌ تو اصلا نگران فروشنده نباش. آگهی دادم. با منزل به ماه عسل‌تون برس.
علی‌رضا نگاهی خصمانه نثار عرفان می‌کند.
-‌ ماه عسل کجا بود؟ تو نمی‌دونی هفته دیگه چه روزیه؟
تلفن همراه بردیا زنگ خورده و با گام‌هایی بلند بیرون می‌رود.
-‌ سالگرد پریاست؟ 12 آذر کوفتی... .
حالا کنجکاوی را در بند بند وجودم حس می‌کنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #39
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,491
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #40
-‌ نه اصلا بحث مدلش نیست. اگه یه روزی بخوام گوشی جدید بخرم، ترجیح میدم با پول خودم باشه، تا هدیه.
نگاهم را پایین انداخته و نمی‌خواهم با چشم‌هاش روبه‌رو شوم.
-‌ ببخشید... .
-‌ نه نه! تو ببخشید. خودم باید می‌فهمیدم هدیه خوبی نیست. اصلا ولش کن... نمی‌خوای کیک رو ببری؟
اصرار بی‌جا نکردنش دوست‌داشتنی‌اش کرده. دو بشقاب روی میز می‌گذارم. کیک را به قسمت‌های مساوی تقسیم می‌کنم. برای هر کدام یک اسلایس می‌گذارم.
-‌ گفتی قبلا کافی شاپم کار می‌کردی؟ یا اشتباه شنیدم.
با پلک بر هم زدن، حرفش را تایید می‌کنم.
-‌ یه قهوه تولد با کیکت نخوریم؟
به ساعت مچی‌ام نگاه می‌کنم. شش و ربع است. کی می‌خواهد به میهمانی بالا برسد؟ به سمت راهرو کوچکی می‌روم که برای گذاشتن مواد غذایی‌ و وسایل اضافه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا