اخه تا کی بخرم ناز چشمان تورو
بذارم به پای چی سردی وسرمای تورو
کدوموباورکنم
گرمی نگاه و یا سردی حرفای تورو
این همه خواهان دارم اما فقط
یادم میاد نگاه گیرای تورو
کاشکی بیاد روزی
شانه کنم زلف زیبای تورو
میروم دنبال هرچی
که کنم واقعیت رویای شیرین تورو
من بشم مجنون قصه توبشو لیلی من
من نمیارم کسی رو توقلبم جز عشق تورو
ای رفیق بردل ما قاتل شدی
آمده بودم بهر کمک اما
تودر فریب دادن ماهر شدی
من برایت دل بسوزاندم اما
تواز نیت دل ما قافل شدی
ریسمان مرگت را می بریدم اما
تو با دل سیاهت مانع نجات خود شدی
من شدم دریا برایت اما
تواز فتنه طوفان پرشدی
من خواستم فرشته نجاتت شوم اما
توعزراییل جانم شدی
هنوزم دردلم مهر توجاریست
اما تو خود شیطان شدی
شدم گلچینی از دردهای روزگار
همه ی اتفاق های زندگی شدند آموزگار
ولی میدانم دنیا شبیه است به یک پرگار
اگر چه زمستان فراگرفته است زندگیم را
ولی نرم نرمک میرسد اینک بهار
من در طره موهای همچوشبت غرق شده ام
کوچه به کوچه اش عطر یاس م**س.ت وشیدایم میکند
چه شب رویایی!
من غرق در شب موهایت وتو غرق در خواب شبانه
کاش زمان متوقف شود
اما نه
قهوه تلخ چشمانت هم وسوسه میکند مرا
شوق دیدن چشمانت برسرم هجوم می اورد
ومن هرثانیه دلم پرمیکشد برای دیدنش
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ابری حیران درگلویم نشسته است
یک تلنگرهمانندرعدوبرق کافیست تا بباراند
دل وچشمم را
لحظه رادریابم یاخودم را؟
این روزها هرلحظه ام بارانیست
خودم هم بوی باران گرفته ام
قلم را میرقصانم
همه درد وغمم را برکوله بارش میگذارم
وادارش میکنم در صحرای سفید ازجاده های باریک مشکی رد شود
و کوله بارش را بریزد روی جاده
اوهم امیدواراست مانندمن
تا نوشته هارا مخاطب خاصی بخواند
تا غم های ریخته را کسی ببیند و مرحمی برای این دردها پیدا شود