اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار ازتبــارلیلــی| negin javadi کاربرانجمن یک رمان

[negin javadi]

ای کاش

ای کاش دلبرم عاشق بود
دردلش غیراز من هیچکس نبود
من دیوانه واسیر اوشدم اما
اوبادل من هیچوقت ساز نبود​

 

[negin javadi]

الست

دل من سخت شکست
آن رفیقی که به من تهمت بست
آن دلبری که درنبودم با دیگری کرد م**س.ت
هردو به یک باره شدند
برایم همچو آفتاب پرست
دلم را هزار بار شهید کردنند
من نمی بخشمشان تا به الست​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[negin javadi]

ماه وخورشید

خورشید وماه عاشق هم بودند
اما دست تقدیر آن هارا دوخط موازی کرد
دوتضادی که به هم رسیدنشان غیرممکن است
ولی هنوز باهم خوش اند وبه فکر هم
وهرچندسال یک بار باهم دیدار عاشقانه دارند
زمانی که دلتنگی دیگر امانشان رابریده
باید از آنان یادگرفت عشق را
دوری ودوستی را​

 

[negin javadi]

میخانه

رفتی وآتش زدی برخیمه عشق دلم
من رو بااین مصیت تنهاگذاشتی خوشگلم
میروم سمت میخانه اما چه سود؟
این مصیب رانمیشود با یک باده تحمل کرد گلم​

 

[negin javadi]

معشوقهِ پاییز

سال هاست که میگردم پی معشوقهِ پاییز
نمیدانم برای چه جداشده است اصلا؟!
ولی غم پاییز چنهان کردنی نیست
باهربارآمدنش اشک برچشم عاشقان جمع میشود
توچه کرده ای معشوقهِ پاییز؟!​

 

[negin javadi]

شیدای تو

رفتنی وندیدی اشک برچشمانم نشست
سلول به سلول تنم ازهم بگسست
من عاشق وشیدای توبودم
رفتی ودلم بی صداشکست
​

 

[negin javadi]

وجودت

توهمچون شعری زیبا
چشمانت مصرع های دلربا
سطرهای برجسته زندگیم را
توباوجودت مینویسی بی محابا
چه اندازه دلم گیر است
دلم دردست تواسیر است
زیبایی چشمان تو
مرا کرده عجیب م**س.ت​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[negin javadi]

خداحافظ

خداحافظ گل شب بو...تموم زندگی من کو؟
شدم تنهادراین خانه...تنهاهمدم شب های تارم کو؟
خداحافظ گل پونه...عشق رفته دلم پریشونه
لبم خندان دلم گریان...خونه برام یه زندونه
خداحافظ گل مریم...بی توهرلحظه میگریم
دلم خون وپردرده...ببین عشقت چه ها کرده
خداحافظ گل لاله...دلم راگرفته غمت هاله
تودیگه رفتی و...من افتادم توچاله
خداحافظ گل گندم...منوتنهاگذاشتی بااین مردم
یه چشمم خون یه چشمم اشک...کجارفتی گل گندم
خداحافظ گل نازم...تورقصیدی به هرسازم
منم مانند اوبودم...ولی دنیا اورد چه به روزم
خداحافظ گل عشقم...من این شعرو برای تونوشتم
که بدانی چه بد چه خوب...این بود سرنوشتم​

 

[negin javadi]

اغوش خسته

میرسد اهسته و پردرد
نمیدانم چه هاباید کرد
دراین نوروز باستانی
دلت همچوزمستان شده سرد
عشق بینمان مریض است و رخش زرد
باید خیالت را با اغوش خسته بغل کرد​

 

[negin javadi]

زیبای خفته

من دیگه کم اوردم
اندازه دودنیا غصه خوردم
توهرکتاب نوشته
این کارسرنوشته
عشقت دیونم کرده
تنهایی خودش یه درده
من شد آن گل لاله
که درنبودت هی میکند ناله
تو ای زیبای خفته
شدم درعشق تو کامل وپخته
من مجنون توبودم
ان روز که درسپیده دم
بازیباییت قلب مرا کردی منهدم

*منهدم:ویران​