اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار ازتبــارلیلــی| negin javadi کاربرانجمن یک رمان

[negin javadi]

به وقت دلتنگی

به وقت دلتنگی
همه ی دردجهان روی دلم میریزد
دوس دارم هرچیزی غیر ازانسان باشم
کاش انجیری بودم که به وقت دلتنگی
میترکد...
نه یک انسان تنها...
​

 

[negin javadi]

جنون

دختری بودم همچو ابرون
ولی ایدون
دلم عاشق شدو غمم شد افزون
ظاهرم خندان وغم بسیار است اندرون
دنیا برایم همچو شب پرغم است و تارون
بد به حال مجنون
من هم مانند او دارم جنون


*ابرون:گل همیشه بهار
*ایدون: اکنون
*تارون:تاریک​

 

[negin javadi]

حباب عشق

من دراین شهرگشتم به دنبال آبادی
درکناررودی
درپی عشقی ابدی بودم
درفصل زیبای اردی
اما
حباب عشق من بی وقت عطسه کردی

*اردی:اردیبهشت​

 

[negin javadi]

زیستن جهنمی

من را ازاین دنیاهم رانده اند
شدم حوایی که نباید پی سیبش میرفت
در خواب وبیداری حیرانم
درجایی میزیستم به نام جهنم
اینجا خبری نیست ازصنم

*صنم:دلبر​

 

[negin javadi]

حوری

پانتومیم چشمانت
چهره پر زینت
آن نگاه گیرایت
آن روح پاک طینت
توهستی حوری جنت​

 

[negin javadi]

آفتاب زرد

درآسمان دلم برف میبارد
کوچه هایش را آذین میبندد
دلم به خندهایت خوش است
همانند آفتاب زرد
کند طلوع و بردابرد

*بردابرد:غوغا​

 

[negin javadi]

پله تنهایی

ازپله تنهایی ام بالامیروم
من این ثانیه ها را ازبرم
افتادم به دام عشقی
که همه عمرم رفت بادرم

*بادرم:بیهوده​

 

[negin javadi]

غروب روز جمعه

چه خوشبخت هستند
ادم هایی که دلگیریشان
فقط غروب روز جمعست
من اما هرروزم
غروب روز جمعست​

 

[negin javadi]

دریای شیدایی

من غرق شدم در دریای شیدایی
هرکجا روم
یادم اید روز آشنایی
من برای این عشق
پرداختم بهایی
قلب من
کرد ازتو هزاران بار پذیرایی
عشق من وتو بود
عجیب تماشایی​

 

[negin javadi]

پنجره

من پنجره ها داشتم
کنارهرپنجره گلی بگذاشتم
حرف دل را پیش آنان بردم
ازغم واندوه آنان خوردم
ولی افسوس هرکه آمد
دهانش را بدون پیش آمد
برایش باز کرد وگفت
از من و اندوه آگفت

*آگفت:محنت ورنج
​