متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها کوته نوشته های ماندگار!

  • نویسنده موضوع saba_maleke
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 95
  • بازدیدها 2,570
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #51
دلم یک لحظه حضور مردانه می خواهد؛ نه اینکه مرد باشد ..نه ... مردانه باشد. حرف اش، قول اش، فکر اش، نگاه اش، قلب اش... و آنقدر مردانه که بتوان تا بی نهایت به او اعتماد کرد.
****
دلم کمی خدا می خواهد ، کمی سکوت... دلم بریدن می خواهد، کمی اشک... کمی بهت، کمی آغوش آسمانی، کمی دور شدن از این جنس.... آدم!!!
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #52
چه زیبا می گفت مترسک وقتی نمی شود رفت همین یک پا هم اضافی است.
****
آدم های دنیای من فعل هایی را صرف می کنند که برایشان صرف داشته باشد
****
به تو هجوم می آورند آدم ها نیمه شب! با همه آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند..
آدم ها تمام نمی شوند.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #53
چه اسارت بی افتخاریست در بند حرف این و آن بودن...
****
آدم است دیگر! یه روز حوصله هیچی رو ندارد ، دوست دارد خودش را بردارد بریزد دور
****
خودت باش! کسی هم اگر خوشش نیامد.. نیاید. اینجا کارگاه مجسمه سازی نیست.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #54
گاهی فکر میکنم بعضی ها همان بعضی ها بمانند بهتر است
****
من فقط دارم سعی می کنم هم رنگ جماعت شوم اما میشود کمی کمکم کنید؟
آی جماعت... شماها چه رنگی هستید؟
****
عمریست خودم را به خریت زده ام. دلم برای آن روی سگم تنگ شده است
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #55
احساس تاسف برای تمام کسانی که با چشم هایشان قضاوت میکنند... حس نمی کنند... نمی شنوند...
نمی چشند... فقط می بینند و متهم میکنند
****
در آغوش خودم هستم. من خودم را در آغوش گرفته ام... نه چندان با لطافت... نه چندان با محبت... اما وفادار.
****
گاهی شرافتی که سکوت دارد گفتن ندارد.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #56
تقصیر برگ ها نیست آدم ها همین اند. نفس می دهی له ات میکنند.
****
در این هیاهوی خلق که پتک بر آرامش ات می زنند دلم پیاده روی می خواهد بارانی. دست خودم را بگیرم... برویم صحبت کنان تا انتهای گریستن.. آخرین ابر زندگی ... نفرین به اجتماع که نمی گذارد صدا به صدا برسد.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #57
می خواهم مدتی بخوابم. نمی دانم چند روز شاید روزی بیدار شوم و دنیا شکل دیگری باشد و قلب آدم ها...
****
وقتی خدا از پشت دست هایش را روی چشمانم گذاشت از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم.
****
آدم ها..... باور کنید می خواهم از شما دورتر بمانم! نزدیک که می شوید سردی عاطفه هایتان وجودم را می لرزاند. محض رضای خدا دور بمانید.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #58
مرا مرده ها به دنیا آورده اند و من یک عمر به احترام خودم سکوت کردم... تمام واژه ها را باج دادم به قلم ام... چشمانم اما حرمت مرده سرشان نمی شود.. همین روزهاست که گل بگیرمشان.
****
من از دیگران ناراحت نمی شوم فقط نظرم در موردشان عوض می شود
****
سال هاست زمزمه می کنم الله اکبر و انگار هنوز هم نفهمیدم خدا بزرگتر است از آنچه به آن می اندیشم.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #59
از دلنوشته هایم ساده مگذر به یاد داشته باش این دلنوشته ها را یک دل نوشته.
****
به این فکر می کنم لالایی های مادرم زیر کدام بالشتک کودکی هایم جا مانده اند؟ شاید هنوز بشود آسوده خوابید..
****
دلم کمی خدا می خواهد، کمی مرگ و کمی مرگ فقط همین.. فکر میکنم برای این لحظه کافی باشد.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #60
دلنوشته هایم دیگر تکراری شده اند می بایست عقل نوشته ها را دنبال کنم ...داستان شیرین و فرهاد که نیست. اینروزها ذهن هر کسی از چیزی پر شده..... عقاید.... خرافات... وگاه گاه.
****
کاش می شد آدم گاهی به اندازه نیاز بمیرد بعد بلند شود... آهسته آهسته خاک هایش را بتکاند، گردهایش بماند... اگر دلش خواست برگردد به زندگی. دلش نخواست بخوابد تا ابد. کاش میشد گاهی آدم به اندازه نیاز بمیرد.
 
امضا : saba_maleke
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
31
بازدیدها
909
پاسخ‌ها
15
بازدیدها
501

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا