متون و دلنوشته‌ها دل نوشته برای امام زمان از زبان یک منتظر

  • نویسنده موضوع HAKIMEH.MZ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 305
  • کاربران تگ شده هیچ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
دلم برای ورود تو لحظه شماری می‌کند و حنجره ام تو را فریاد می‌زند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می‌کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی
کوچه‌های غریب بی کسی را آب و جارو می‌کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن می‌کنم و
سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین می‌کنم و
برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل می‌نشینم.‌
نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که
مرا با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق‌های انتظار و
من با دلم می‌خواهم آن روز که می‌آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
 
آخرین ویرایش
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی.
که سحر به شبنم لطف تو بیدار می‌شود و صبح، به سلام تو از جا بر می‌خیزد.
بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.
هیچ کس حریم اطلسی‌ها را پاس نمی‌دارد و بر داغ لاله‌ها در هم نمی‌گذارد.
بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.
بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می‌گیرد؟
کجاست آغوش مهربانی که دل‌های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب‌های جمعه نیست.
روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.
آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش‌های قلب شماست.
گویی بی قراری دل‌های ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است!
آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه‌های بی تو بگو!
آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می‌دهد.
بگو که می‌آیی و مرهم دل‌های شکسته و خسته‌ی ما می‌شوی.
بگو که دیگر غریب نیستیم.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
مولای من می‌دانی چند سال است انتظار می‌کشم.
از وقتی سخن گفته‌ام و معنای سخن خود را فهمیده‌ام انتظارت را می‌کشم.
بیا و این انتظار مرا پایان بده.‌ای منجی عالمیان، جهان در انتظار توست مسافر من!
نیستی تا ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک چه می‌کنند!
چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می‌کشند
منتظرند تا کسی بیاید و جهان را از عدل پرکند.
کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد …
بیا تا بعد از این در کوچه‌های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم
و خیابان‌های تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم.
بیا و ببین مردم روز آمدنت چه می‌کنند؟
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
او با کوله باری از صبر می‌آید …
او شمشیر علی را در دست می‌گیرد تا نامردان را سرکوب کند
و برای هدایت مردمان قرآن را می‌آورد
او مثل ستاره‌ای درخشان در تیره‌ترین شب
و مثل کوه بلندی در جنگل وحشت انگیز ظاهر می‌شود
او با قرآن محمد در سینه و شمشیر علی در دست
و با مهر زهرا و صبر حسن و شجاعت حسین می‌آید
سر تا پای او نبوت و ولایت است
او صفات همه پیامبران را با خود به همراه دارد
او با ظهورش دین را بر همه جهان حکم فرما می‌سازد
و قیامش مانند قیامت و از بین برنده همه گناهان
و نامش از بین برنده همه نامردی هاست
و سرانجام اوست که کافران را به سزای اعمالشان می‌رساند
و رسالت پیامبران و زحمات آنان را نتیجه می‌بخشد.
همه مسلمانان چشم انتظارند.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
نامه‌ای می‌نویسم به تو
و میگذارم در معتبرترین صندوق پست قلبم
و خوب می‌دانم که تو نامه ام را می‌خوانی.‌

ای آنکه بال بال تورا آسمان کم است
وصف تو عاشقانه‌ترین وصف عالم است
بی سایه‌ی عنایت تو‌ای بزرگوار
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
به برکت وجود نازنین توست که من هستم
و نمیدانی برای خداوند متعال چقدر ارزشمندم
و چقدر از دعا‌های شما شامل حال من شده
که توفیق یافته ام چادر بر سر کنم
و زینت و زیبایی ام را از نامحرم بازدارم
دوستت دارم و میدانم که تو نیز مرا دوست می‌داری
که برایم دعا کرده‌ای و نامه هایم را که چند بار در کلماتی متفاوت، ولی در یک منظور بوده را خوانده‌ای و خواهی خواند.

من تو را در کنار خودم احساس می‌کنم و بزرگترین آرزویم دیدار با توست آقا.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
بیا که بی تو...
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد.
بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.
هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.
بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
ی آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
زمان گذشت...
زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.


تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.

تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.

تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.

تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.

تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.

تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی.

تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای سبز که از خیال همیشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
برای عدالت می نویسم
می نویسم، برای روزهایی که عطر عدالت، کوچه های دلتنگی را لبریز کند و نسیم شادی بخش شاپرک ها چتری برای دلخوشی شمعدانی ها باشند.


به امید روزی که یک بار دیگر، صدای دلنشین بلال، از مأذنه های شهر بلند شود و خستگی را، از تن منتظران بزداید.

به امید روزی می نویسم که پیچک های عاشق، از روشنای پنجره ها بالا روند و دست در دست ابرها با آسمان پیوند بخورند.

دلخوشیم برای فردایی که بهار، پیراهن سبز خود را بر تن کند و پروانه ها، تمام کوچه باغ ها را با بال های طلایی خودشان جارو کنند و زمین، از دست های مهربان باران، فراوانی بنوشد و آن گاه است که مطمئن می شوم،



«هزار آیینه می روید به هرجا می نهی پا را همین قدر از تو می دانم، هوایی کرده ای ما را
میان چشم هایت دیده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
31
بازدیدها
732
پاسخ‌ها
15
بازدیدها
404
پاسخ‌ها
95
بازدیدها
2,134

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا