متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت سفید، سیاه‌ترین رنگ است | *AFSOON* کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
«نارنجی گرم»

تمام رویاهایتان را ممکن تصور کنید و نقص‌هایتان را با تمام وجود در آغوش بکشید... .
با غربت جاده‌های بی‌انتها خو بگیرید،
و روح‌تان را با فاصله‌ها عجین کنید و به یاد داشته باشید
بدون سقوط، خبری هم از پرواز نیست..!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
«طوسی»

ما فقط در این ‌شهرِ شلوغ، پرسه می‌زنیم؛
به تصویر خودمان درون چاله‌های پر آب خیره می‌شویم
و از کنار کسانی عبور می‌کنیم که ما را به خاطر نمی‌آورند... .
اینجا هیچ‌کس دیگری را نمی‌شناسد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
«کبود»

از کنارش بی‌توجه عبور کردم و هیچ‌وقت نخواستم که چهره‌اش را به خاطر بسپارم.
کسی نمی‌دانست، حتی من هم نمی‌دانستم که
همه‌ی آدم‌های ساکت و گوشه گیری که ملاقات کرده‌ایم، همان آدم‌هایی هستند که همه‌ی گوش‌های دنیا هم، جوابگوی حرف‌هایی نیست که دلشان می‌خواهد بزنند.
سکوت، لزوماً به معنای نداشتن حرفی برای زدن نیست... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
«لیمویی»

- خوشبختی در راه است، می‌دانم که بالاخره می‌رسد... فقط اگر فردا بیاید... .
قاصدک را فوت کرد و به پروازش در دستان لطیف نسیم چشم دوخت، کمی بعد چشم‌هایش را بست، سرش را به دیوار تکیه داد
و برای همیشه به خواب رفت... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #25
«ارغوانی»

خیلی وقت ها گفتیم که چقدر از همه چیز خسته شده ایم و انگار احساس می‌کنیم که سال هاست فقط یک مرده متحرک و گنگ هستیم و دلمان می خواهد فقط از همهٔ این ها عبور کنیم؛
و ناگهان در حالی به خودمان آمدیم که هیچ کدام از این حرف ها را نزده بودیم و هنوز در خیابان های شلوغ شهر راه می رفتیم و:
«همه نگفته هایمان از چشم ها تا چانه مان راه باز می کردند و آرام آرام پایین می ریختند».
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
«یشمی»

کسی از کنار پنجره عبور می‌کند؛ می‌توانم او را ببینم.
پرده‌ها تکان می‌خورند و شیشه‌ها به لرزه در می‌آیند... .
چشم‌هایم را می‌بندم و احساس می‌کنم که روی سرم دست می‌کشد؛ مدت مدیدی است،
از کسی که من می‌شناختم، تنها خاطره‌ی دستان سردی به جا مانده که روزی، گیسوی مرا می‌بافت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
«نیلی»

من، نه می‌توانستم به چیزی دل ببندم و نه حتی می‌خواستم که این‌کار را بکنم؛
نه که آدم مادیات نباشم و به معنویات اهمیت خاصی بدهم،
یا آن‌قدر بی‌نیاز باشم که دلم هیچ‌چیز دیگری از زندگی‌ام نخواهد، نه!
همیشه با خود می‌گفتم:«فایده‌یِ دل بستن به یک متغیرِ متحرک چیست»؟
در حالی که تنها چیزی که در این دنیا تغییر نمی‌کند، خودِ تغییر است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
«بژ»

چه جایی برای حرف‌ها و باورهایِ ما هست؟!
آن هم وقتی که از همان اوّلین روز متولد شدنمان، به ما برچسب فمنیست می‌زنند... .
سخنی نیست، فقط ای کاش به یاد داشته باشند
حق ما چیزی نیست که در اختیار ما قرار می‌دهند،
حق ما آن چیزی است که ما برای آن می‌جنگیم و به دستش می‌آوریم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
«سیاهِ روشن»

همه‌ی وجود من زیر فریاد آدم‌هایی لرزید که مدام رجز خواندند که تصمیماتی که با «قلب» گرفته می‌شوند، موفق‌تر از آن‌هایی اند که درگیر یک مشت فلسفه بافی پوچ خواهند شد!
بله، همه‌ی وجود مرا لرزاندند و نتیجه این شد که
در جریان زلزله‌ای که در شهر افکار من آمد، قلب فرو ریخت و مغز غریبانه زیر آوار جان سپرد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
«آجری»

دلتنگی را نه عاشق‌های شکست خورده،
نه درخت‌های به خواب رفته،
نه اقیانوس‌های خشک شده،
و نه برکه‌های راکد مانده،
هیچ‌کدام نمی‌فهمند!
دلتنگی را تنها علامت سوالی درک می‌کند که هیچ جمله‌ای، او را پاسخ نمی‌دهد.
 
آخرین ویرایش
امضا : *AFSOON*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا