• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

روی سایت مجموعه دلنوشته روزگار یک رنگ نمی‌ماند|Faranakکاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Faranak
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 1,753
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Faranak

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/7/17
ارسالی‌ها
440
پسندها
3,287
امتیازها
17,773
مدال‌ها
5
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
همان گونه که تو خودت بر من عجیب گشتی!
آه
آهی از حسرت دوست بر کف جانم بُوَد.
ای که نمی‌سوزاندی کاش، دلم را!
ای که حسرت بخورم
بـــه
که با خنده تو زجر کشم
جان بر کف دستم
گریه به چشمانم
خون بر دلم
می‌روم
می‌روم...
تا که برگردم و دستم پر باشد!
در آن روز من به تو بخندم نه تو برمن!
روزگار است دگر
همان‌گونه که گفتند:« روزگار یک نمی‌ماند!»
روزی من به دام عشقت گرفتار شدم
حال بنگر من چگونه بر تخت سلطانی بنشینم!
بنگر که حاجتم نزدیک است!
خدا خوب می‌داند!
 
امضا : Faranak

Faranak

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/7/17
ارسالی‌ها
440
پسندها
3,287
امتیازها
17,773
مدال‌ها
5
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
بنگر و دقت کن
خدا از اول ماجرا حضور داشت
خدا دانست...
دید...
شنید...
آری، خدا اعلم است.
در اعلمی او که درش شکی نیست
هـــســت؟!
نمی‌دانم جواب الانت را...
چون کسی که
به زار و ذجه زدن کسی
خنـــدیـــد
کافــــــر
اســـت
که گفتم لعنت پروردگارم بر او فرستد.
نمی‌دانم چرا دل رحمم
چرا باز هم دوست دارم
ولی
این
دوست داشتن
باید بســـــوزد
آری بسوزد
ولی خدا بلاخره
جـــــای حـــــق مـــــی‌نشیند
درش شکی نیست!
تو هم مطمئنا
حالا می‌خندی
 
امضا : Faranak

Faranak

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/7/17
ارسالی‌ها
440
پسندها
3,287
امتیازها
17,773
مدال‌ها
5
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
شاید هم
نه!
بی‌تفاوتی!
مثل همیشه!
آه
که الان در ذهن‌ات چنین است:

گفتم دل و دین بر سر کارت کردم

هرچیز که داشتم نثارت کردم

گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی

این من بودم که بی قرارت کردم

نمی‌دانم تو از جنس چیستی؟!
دل‌شکستن
طمع
خ**یا*نت
ابراز بی‌جا
خندیدن بی‌موقع
و یا درد هوس!
همه چیز در تو ممکن است
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Faranak

Faranak

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/7/17
ارسالی‌ها
440
پسندها
3,287
امتیازها
17,773
مدال‌ها
5
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
بخند...
برایم دیگر مهم نیست...
زیرا خدا به من لبخند می‌زند.
این شیرین‌تر است!
 
امضا : Faranak

Faranak

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/7/17
ارسالی‌ها
440
پسندها
3,287
امتیازها
17,773
مدال‌ها
5
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
باتشکر فراوان از شما دوست عزیز
امیددارم از دلنوشته لذت کافی رو برده باشید.
*****
Faranak
1396/10/8
یاحق
ـــــــــــــــــ
منتظر جلد های بعدی باشید!​
 
امضا : Faranak

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,415
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
سطح
26
 
  • #16
سپاسگذاری.jpg
 
امضا : فرزانه رجبی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا