- ارسالیها
- 5,101
- پسندها
- 14,275
- امتیازها
- 54,473
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #41
- برام جالب شد به نظرتون به من انگشتر شیر میاد؟
نگاهشو توی صورتم زوم کرد منم نامردی نکردم توی چشماش زل زدم که انگار کمی حس گرفته بودن دستی که انگشتر بهش بود رو به دستم رسوند و دستم رو گرفت و با نگاهی که از چشمام برنداشته بود گفت:
- نه شیر برازنده تو نیست تو نیاز به ببر داری چون توی عمق چشمای تو یه ببر کمین کرده و منتظره تا حریفش رو تکهتکه کنه و زهر چشم بگیره.
با جداکردن دستش از دستم تازه تونستم نفس بکشم انگار سحر شده بودم و نفسم رو حبس کرده بودم.
به خوردم که اومدم دیدم تینا میز رو چیده و در حال آوردم غذاست وقتی غذا رو جلوم گذاشت یه لحظه جا خوردم، شاید توقع یه غذای ایرانی داشتم ولی اینی که جلوم بود مثل پیراشکی بود ولی یه جور دیگه بود، رو به تینا گفتم:
- ببخشید ولی این چه نوع غذاییه؟
نقره...
نگاهشو توی صورتم زوم کرد منم نامردی نکردم توی چشماش زل زدم که انگار کمی حس گرفته بودن دستی که انگشتر بهش بود رو به دستم رسوند و دستم رو گرفت و با نگاهی که از چشمام برنداشته بود گفت:
- نه شیر برازنده تو نیست تو نیاز به ببر داری چون توی عمق چشمای تو یه ببر کمین کرده و منتظره تا حریفش رو تکهتکه کنه و زهر چشم بگیره.
با جداکردن دستش از دستم تازه تونستم نفس بکشم انگار سحر شده بودم و نفسم رو حبس کرده بودم.
به خوردم که اومدم دیدم تینا میز رو چیده و در حال آوردم غذاست وقتی غذا رو جلوم گذاشت یه لحظه جا خوردم، شاید توقع یه غذای ایرانی داشتم ولی اینی که جلوم بود مثل پیراشکی بود ولی یه جور دیگه بود، رو به تینا گفتم:
- ببخشید ولی این چه نوع غذاییه؟
نقره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش