فال شب یلدا

شاعرغیرپارسی اشعار شاعران «فرانسوی»

  • نویسنده موضوع AmirAdabi❆
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 264
  • کاربران تگ شده هیچ

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
«به نام عشق»
Bonjour دوستان:laie-22mini:
همونطور که پیداست قراره توی این تایپیک با اشعار شاعران فوق‌العاده ماهر فرانسوی آشناتون کنیم.
امیدوارم لذت ببرید
ارادتمند:icon12::rose:
 
امضا : AmirAdabi❆

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #2
«بخاطر دوست داشتن»
_ پل ادوار

تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم

تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم
تو را به خاطر بوی لاله‌های وحشی
به خاطر گونه‌ی زرین آفتاب گردان
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده‌ام دوست می‌دارم
تو را برای لبخند تلخ لحظه‌ها
پرواز شیرین خاطره‌ها دوست می‌دارم


تو را به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #3
«شکوه‌ی یک ایکار»
_شالر بودلر

سبک‌بارند و سعادتمند و سیراب،
آنان که همخوابهٔ فاحشگان‌اند،
ولی، من بازوانم از هم گسیخته‌اند،
زیرا، ابرها را در بر کشیده‌ام.

به لطف ستارگان بی‌همتاست،
شعله‌زنان در قعر آسمان،
که چشمان سوختهٔ من نمی‌بینند،
جز خاطره‌های خورشید را.


بیهوده خواستم از فضا مقصد و مأوا بیابم

اکنون در پرتو چشمی آتشین،
می‌بینم که بالم می‌گسلد.

و چون در راهِ عشق به زیبایی سوختم،
این افتخار بزرگ را نخواهم داشت،
تا نام خود را بر مکانی،
که گور من تواند بود، بنهم.
 

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #4
«سورنجان ها»
_ گیوم آپولینر

سبزه زهرآگین ولی زیبا بُوَد در پاییز
گاوها حین چرا در آنجا
نرم نرمک سَم به جسم خویشتن اندرکنند
گل حسرت آبی و یاسی رنگ
گل دهد در آنجا، چشم‌های تو به رنگ آن گل
نیلگون همچو کبودی شان اند و به ماننده‌ی این پاییزاند
ذره ذره می‌شود مسموم بهر چشم‌هایت عمر من
کودکان مدرسه سر می‌رسند با غوغا
تن‌شان در کرباس لبشان نغمه‌ی ساز
می‌کنند آن طفلان گل حسرت‌ها را که شبیه‌اند به مادرهایی
دُختِ دخترهاشان و به رنگ پشت پلکان تُو‌ اند


که به هم می‌کوبند مثل گل‌ها که به هنگامه‌ی تکتازی باد تن به هم می‌کوبند
پاسبان گله آنک زیرلب می‌خواند
سبزه‌ی گسترده‌ی بد کِشته‌ی پاییز را
تا ابد جمله رها می‌سازند کاهل و نعره زنان آن گاوان...
 

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #5
«آسمان برفراز بام است»
_ پل ورلن

آسمان بر فراز بام
چقدر آبی، چقدر آرام است!
درختی بر فراز بام
شاخه اش را می‌جنباند.

ناقوس در آسمان پیش چشم
آرام، آرام طنین می‌اندازد
پرنده ای بر درخت پیش چشم
آواز حزن انگیز خود را سر می‌دهد.


خدای من، خدای من! زندگی اینجاست
بی آلایش و آرام
این هیاهوی آرام بخش از جانب شهر می‌آید.
هان با تو هستم ! تو که همواره گریانی!
تو را می‌گویم هان!
چه کردی با جوانی خویش؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #6
«لطفِ تبعید شده»
_ گیوم آپولینر

گورت را گم کن،
گورت را گم کن ای رنگین کمانِ من
رنگ‌های افسون‌گر گم شوید
این تبعید برایت لازم است
همچون دخترِ کوچکِ پادشاه با شال‌های متغیر
و رنگین کمان تبعید شده است
چون هر که را رنگین کمانی باشد تبعید می‌کنیم
اما پرچمی به پرواز در آمده است
جایگاه‌ات را در بادِ شمال پیدا کن...
 

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #7
«دل من گریان است»
_ پل ورلن

دل من گریان است
همچو باران که زَنَد بر سر شهر
آه این رخوت و این سستی چیست
که به ژرفای دلم راه گشود؟

ای صدای خوش نوای باران
بر سر خاک به روی هر بام !
بهر این دل که به حزن است عجین
ای ترانه، ای صدای باران !

این دل غمزده پر آشوب
بی سبب می‌گرید
راستی حرف جفاکاری نیست
آه این سوگ بود بی‌بنیاد؟

بد ترین درد دل من این است
که نمی دانم هیچ
خالی از عشق بدور از کینه
دلم اینگونه ز غم آکنده است !
 

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #8
«خزان ناخوش»
-گیوم آپولینر

ای خزان ناخوش و دلپسند
آنگاه که تندباد بر گلستان‌ها بوزد
و برف بر باغستان‌ها ببارد

هان بیچاره خزان
تو جان خواهی سپرد

در سپیدی و سرشاری برف و میوه‌های رسیده بمیر
در اوج آسمان قرقی‌ها بال می‌گسترند
بر فراز سر ناز پریزادان سبز گیسو
و نو باوه‌هایی که هرگز دل نسپرده‌اند

در کوره راه‌های دوردست
گوزن‌ها نعره زدند

و چه مایه دوست می دارم ای فصل
چه مایه دوست می دارم هیاهوی تو را

میوه‌های پادرختی بی آنکه دستی بچیندشان
باد و بیشه‌ای که می‌گریند
اشک‌هایشان جملگی در پاییز برگ به برگ
برگ‌هایی که لگدکوب می‌شوند
قطاری که در گذر است
زندگی جاریست
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #9
«دیگر ترکت نخواهم کرد»
-پل الوار

جلو خودم را نگاه کردم
در جمعیت تو را دیدم
میان گندم‏‌ها تو را دیدم
زیر درختى تو را دیدم.

در انتهاى همه سفرهایم
در عمق همه عذاب‏‌هایم
در خَم همه خنده‏‌ها
سر بر کرده از آب و از آتش،

تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانه‌‏ام تو را دیدم
در آغوش خود تو را دیدم
در رؤیاهاى خود تو را دیدم

دیگر ترکت نخواهم کرد
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا