-
تذکر:
نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.
مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:
1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)
2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی
3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.
و...
قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:
1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.
2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.
3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:
4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.
رتبه سوم عاشقانه رمان دل‌بان | رها امینی نویسنده برتر انجمن یک رمان
- تاریخ ثبت‌نام
- 24/10/19
- ارسالی‌ها
- 1,777
- پسندها
- 44,823
- امتیازها
- 61,573
- مدال‌ها
- 52
- نویسنده موضوع
- #92
- خب...هنوز با پگاه حرف نزدم. فرداصبح بهش زنگ می‌زنم تا خودشو برسونه اینجا.
پیشانی کیهان مخطط شد و دهان باز کرد تا دلیل تعلل موضوعِ به این مهمی را دریابد، که ذهنش خاطره‌ی ظرف بستنی و وعده‌ی دوتا دیگرش، چشمان براق حامی و دلارای آرام را مقابل چشمانش نمایان کرد. حجم عظیمی از هوا داخل سینه‌اش پناه گرفت و با تک‌خنده‌ای مبهوت بی‌پناه شد. علت لحن نگران آذین در تماس دیروزش، حال مقابل چشمانش به شکلی ناباورانه مجسم شده بود.
- چرا عود روشن نکردی؟
قهوه‌گون‌های فراری حامی گیر نگاه مفتّش کیهان افتادند و لبخندش بیش از حدِ گمانش هول‌زده شد.
- داره تموم میشه؛ گفتم کمتر استفاده کنم تا سفارشم برسه دستم...
امضا : RahaAmini
- تاریخ ثبت‌نام
- 24/10/19
- ارسالی‌ها
- 1,777
- پسندها
- 44,823
- امتیازها
- 61,573
- مدال‌ها
- 52
- نویسنده موضوع
- #94
- من که نبودم اوضاع با حامی روال پیش رفت؟
- تا روال رو چی بدونی!
لحنش ناخواسته کمی حرص داشت و همین باعث شد گوی گوشواره‌اش با کمی خشونت بین انگشتانش بلغزد. لبخند کیهان پررنگ شد و چهارزانو رو به دلارا نشست.
- اینکه تونستی راه درست رو بین مسیر حامی و مسیحا انتخاب کنی.
سر دلارا با تعلل به سمت کیهان چرخید. موهای لطیفش بر پیشانی‌اش ریخته بود و چهره‌ای بانمک را برایش رقم زده بود. خدا شاهد بود که هیچ چیز این بشر به وکیل‌ها شباهت نداشت!
- من تو رو انتخاب کردم کیهان.
چند لحظه پلک بر چشمان کیهان کشیده نشد و...
امضا : RahaAmini
- تاریخ ثبت‌نام
- 24/10/19
- ارسالی‌ها
- 1,777
- پسندها
- 44,823
- امتیازها
- 61,573
- مدال‌ها
- 52
- نویسنده موضوع
- #97
- می‌فهمی چی میگی پگاه؟! تو دلارا رو نمی‌شناسی، بدجور به پدرش وابسته‌ست. اگه بهش بگیم قراره دیگه نبیندش داغون میشه. به چه قیمتی می‌خواین این دختر رو نگه دارین؟!
آذین با ابروهای گره خورده و صدایی بس بلند حرفش را زد و جوابش تنها پلکی مخمور و سنگین از جانب پگاه بود. خاکی‌های متفکر کیهان از دوئل پنهان آذین و پگاه گذر کردند و به حامیِ موج‌زده رسیدند. حال رفیقش خوب نبود؛ برخلاف ظاهر استوارش، باطنِ بند زده‌اش آماج ضربه‌های آتی بود و کاش...
امضا : RahaAmini
موضوعات مشابه
- نظرسنجی
