- ارسالیها
- 1,806
- پسندها
- 45,806
- امتیازها
- 63,073
- مدالها
- 52
- نویسنده موضوع
- #71
- ببخشید...ما قبلاً همدیگه رو دیدیم؟
روی پلهی دوم بود که صدای نرم دلارا باعث چرخیدن و ساطع شدن عطر سردش شد. زمانیکه رخ به رخ شدند، لحظهای نفس در سینهی دلارا حبس شد و میشیهایش گرد شدند. دختر زیبایی بود، بینهایت زیبا اما چیزی که دلارا را مسخ کرد نه موهای پرکلاغی و فوق لَختش بود، و نه فک و بینی خوشتراشش. قدمی نزدیکتر رفت تا فاصلهی قدی و زیادی را که به واسطه روی پله ایستادن دختر ایجاد شده بود تقلیل دهد. با کنکاش بین چشمان مشکی و پر نفوذ دختر چرخید و ضربانش بیاراده بالا رفت. این چشمها... این چشمهای مغناطیسی واقعاً آشنا بودند.
- نه... ولی از این به بعد زیاد همدیگه رو میبینیم دلارا.
منتظر نایستاد تا دلارا جوابش را بدهد. آخرین نگاه پر نفوذش را همراه لبخندی عجیب به او انداخت و با...
روی پلهی دوم بود که صدای نرم دلارا باعث چرخیدن و ساطع شدن عطر سردش شد. زمانیکه رخ به رخ شدند، لحظهای نفس در سینهی دلارا حبس شد و میشیهایش گرد شدند. دختر زیبایی بود، بینهایت زیبا اما چیزی که دلارا را مسخ کرد نه موهای پرکلاغی و فوق لَختش بود، و نه فک و بینی خوشتراشش. قدمی نزدیکتر رفت تا فاصلهی قدی و زیادی را که به واسطه روی پله ایستادن دختر ایجاد شده بود تقلیل دهد. با کنکاش بین چشمان مشکی و پر نفوذ دختر چرخید و ضربانش بیاراده بالا رفت. این چشمها... این چشمهای مغناطیسی واقعاً آشنا بودند.
- نه... ولی از این به بعد زیاد همدیگه رو میبینیم دلارا.
منتظر نایستاد تا دلارا جوابش را بدهد. آخرین نگاه پر نفوذش را همراه لبخندی عجیب به او انداخت و با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.