ش*ر..اب شوق می نوشم به گرد يار می گردم
سخن مستانه می گويم ولی هوشيار می گردم
گهی خندم گهی گريم گهی افتم گهی خيزم
مسيحا در دلم پيدا و من بيمار می گردم
(مولانا)
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هرچه کردم ناله از دل، سنگدل نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا دلبر ز دل بردن چه سود؟
از ته دل بر من دیوانه دل خندید و رفت…
.
ای ساقیا مستانه رو آن یار را آواز ده
گر او نمی آید بگو آن دل که بردی باز ده
افتاده ام در کوی تو پیچیده ام بر موی تو
نازیده ام بر روی تو آن دل که بردی باز ده
(مولانا)