همگانی تاپیک جامع دو بیتی

[MΛƬIП]

چشم تو از كهكشان راه شيري هم سرست
پيش چشمان تو ياس و ناز و مريم پرپراست
من نميدانم چه رازي بين عشق و اسم توست
اسم تو ازهرچه زيبا ديده ام زيباتراست​

 

[MΛƬIП]

ای آنکه شب از سپیده نشناخته ای
وز کثرت جهل خود به حق تاخته ای
گر منکر آفریدگاری بر گوی:
از پیکر خود چه چیز را ساخته ای؟

 

[MΛƬIП]

بر رهگذرت نهاده ام چشم
پیوسته چو کاسه ی گدایی
عشقی که نظر بوصل دارد
باشد چو عبادت ریایی

 

[MΛƬIП]

از هجری و از درد نهانیش مپرس

زآزرده دلی و خسته جانیش مپرس

پرسی اگر از زندگیش دور از تو

زنده ست ولی ز زندگانیش مپرس

 

[MΛƬIП]

ملامت میکند دشمن مرا در عشق ورزیدن
به چشم عاقلان باید جمال شاهدان دیدن
دهان غنچه خوش باشد سحرگه چون شود خندان
ولی ذوقی دگر دارد لبت هنگام خندیدن

 

[MΛƬIП]

مسیح صبح به عطر نفس ز راه رسید
به مژده گفت که مرگ شب سیاه رسید
صفیر مرغ برآمد ملک ندا در داد
که لحظه لحظه ی آمرزش گناه رسید

 

[MΛƬIП]

خوش آنروزی که شرح حال خود با یار میکردم
نمیداد او بحرفم گوش و من تکرار میکردم
حکایت گاه با دیوار میکردم گهی با در
بدینسان مطلب خود را به او اظهار میکردم

 

[MΛƬIП]

خوش آنروزی که شرح حال خود با یار میکردم
نمیداد او بحرفم گوش و من تکرار میکردم
حکایت گاه با دیوار میکردم گهی با در
بدینسان مطلب خود را به او اظهار میکردم
مشهور اصفهانی

 

[MΛƬIП]

دوست آنست کو معایب دوست

همچو آیینه روبرو گوید

نه که چون شانه با هزار زبان

پشت سر رفته مو به مو گوید

 

[MΛƬIП]

دل گفت مرا علم لدنّی هوس است
تعلیمم کن اگر ترا دسترس است
گفتم که "الف" گفت: دگر؟ گفتم هیچ
درخانه اگر کس است یک حرف بس است