- ارسالیها
- 382
- پسندها
- 5,183
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #201
شکیب پس از خروج آن دو به همراه محمد، با مشتش ضربهای آرام به کتف جاوید وارد کرد و با اخمی بر پیشانی گفت:
- چه مرگته جاوید؟ چرا جلوی این پت و مت، خنگ بازی در میاری؟
جاوید دستی به صورتش کشید و با نگرانی گفت:
- متأسفم شکیب. باور کن تقصیر من نیست. کله شق بازیای برادرم منو نگران کرده.
شکیب همانطور که اخم کرده بود کنجکاوانه پرسید:
- چطور؟
جاوید دست از چنگ زدن به موهایش برداشت و نگاهش کرد.
- میترسم تو یکی از همین روزا پلیس بیاد سراغش. بهش توضیح دادم که تحت تعقیبیم، اما نمیفهمه که الآن وقتش نیست کار سابقش رو ادامه بده.
شکیب با عصبانیت گفت:
- فکر میکردم خودش حساسیت این موضوع رو درک کنه. اگه نمیفهمه بهش حالی کن که طرف حسابش با شاهینِ بعداً. من نمیخوام این یه ماه مأموریتِ ما به خاطر...
- چه مرگته جاوید؟ چرا جلوی این پت و مت، خنگ بازی در میاری؟
جاوید دستی به صورتش کشید و با نگرانی گفت:
- متأسفم شکیب. باور کن تقصیر من نیست. کله شق بازیای برادرم منو نگران کرده.
شکیب همانطور که اخم کرده بود کنجکاوانه پرسید:
- چطور؟
جاوید دست از چنگ زدن به موهایش برداشت و نگاهش کرد.
- میترسم تو یکی از همین روزا پلیس بیاد سراغش. بهش توضیح دادم که تحت تعقیبیم، اما نمیفهمه که الآن وقتش نیست کار سابقش رو ادامه بده.
شکیب با عصبانیت گفت:
- فکر میکردم خودش حساسیت این موضوع رو درک کنه. اگه نمیفهمه بهش حالی کن که طرف حسابش با شاهینِ بعداً. من نمیخوام این یه ماه مأموریتِ ما به خاطر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.