- تاریخ ثبتنام
- 9/6/20
- ارسالیها
- 433
- پسندها
- 5,551
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #341
شکیب سؤالی را که جواب نگرفته بود، دوباره پرسید.
- نگفتی، شاهین چیکار کرد؟
سرفراز زیر لب گفت:
- مرده بود؛ شخصی که قصد کشتنم رو داشت.
محمد: خب خوبه حداقل تونست پیداش کنه؛ چون الآن خیلی ضعیف داره عمل میکنه. نمیتونه بفهمه اصلان کیه.
شکیب با نگاهی به دوستانش با صدای بلندی گفت:
- بالا نمیریم؟
سرفراز به آرامی جواب داد:
- به خاطر وضعیت من نه.
شاهین به همراه پسرش وارد سالن شدند. کیاوش اخم کرده بود و شاهین کلافه به نظر میرسید. همه متوجه شده بودند بعد از به قتل رسیدن محبت توسط کیاوش رابطهی پدر و پسر شکرآب شده است.
ماژیک را در دستش گرفت و اسم سه منطقه را به درشتی نوشت. کیانپارس، طالقانی و زیتون کارمندی.
رو به دوستانش کرد و با صدای قابض و گیرایی گفت:
- قراره که به طور همزمان و در یه شب به این سه...
- نگفتی، شاهین چیکار کرد؟
سرفراز زیر لب گفت:
- مرده بود؛ شخصی که قصد کشتنم رو داشت.
محمد: خب خوبه حداقل تونست پیداش کنه؛ چون الآن خیلی ضعیف داره عمل میکنه. نمیتونه بفهمه اصلان کیه.
شکیب با نگاهی به دوستانش با صدای بلندی گفت:
- بالا نمیریم؟
سرفراز به آرامی جواب داد:
- به خاطر وضعیت من نه.
شاهین به همراه پسرش وارد سالن شدند. کیاوش اخم کرده بود و شاهین کلافه به نظر میرسید. همه متوجه شده بودند بعد از به قتل رسیدن محبت توسط کیاوش رابطهی پدر و پسر شکرآب شده است.
ماژیک را در دستش گرفت و اسم سه منطقه را به درشتی نوشت. کیانپارس، طالقانی و زیتون کارمندی.
رو به دوستانش کرد و با صدای قابض و گیرایی گفت:
- قراره که به طور همزمان و در یه شب به این سه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش