- تاریخ ثبتنام
- 9/6/20
- ارسالیها
- 390
- پسندها
- 5,467
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #211
البته برای شکیب و دوستانش که تازه به گروه ملحق شده بودند، این شخص، جدید به حساب میآمد. یکی از قدیمیها بود که پس از رخ دادن حادثهای برایش به دنبال درمان رفته بود و اکنون بازگشته بود.
- چند سالته سرفراز؟
میتوانست حدس بزند که با پرسیدن این سوال بیموقع در وسط صحبتهایش او را عصبانی کرده است.
- اصلاً حواست به حرفهام هست؟
شکیب شرمگین گفت:
- ببخشید...بله حواسم بود...یعنی هست.
محمد که حالا فرصت حرف زدن برایش پیش آمده بود گفت:
- سرفراز تو دهن من نمیچرخه. همهاش میخوام بگم سرافراز. واقعاً تلفظ اسمت در عین اینکه سادهست، برای من سخته.
سرفراز: تو اولین نفری نیستی که این حرف رو بهم میزنه...حالا برگردیم سر کارمون آقایون.
و اما در داخل بانک، دو آقا که کارمند بانک بودند، داشتند توام با ترس و،...
- چند سالته سرفراز؟
میتوانست حدس بزند که با پرسیدن این سوال بیموقع در وسط صحبتهایش او را عصبانی کرده است.
- اصلاً حواست به حرفهام هست؟
شکیب شرمگین گفت:
- ببخشید...بله حواسم بود...یعنی هست.
محمد که حالا فرصت حرف زدن برایش پیش آمده بود گفت:
- سرفراز تو دهن من نمیچرخه. همهاش میخوام بگم سرافراز. واقعاً تلفظ اسمت در عین اینکه سادهست، برای من سخته.
سرفراز: تو اولین نفری نیستی که این حرف رو بهم میزنه...حالا برگردیم سر کارمون آقایون.
و اما در داخل بانک، دو آقا که کارمند بانک بودند، داشتند توام با ترس و،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش