«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

شاعر‌پارسی اشعار رشیدالدین وطواط

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #51
خدایگانا ، تیغ تو صورت ظفرست
دل کریم تو گنج بدایع هنرست

فضایل تو بجسم خرد درون جانست
شمایل تو بچشم کرم درون بصرست

کف تو کان مکارم شدست در گیتی
که دیده هرگز کانی که آفت گهرست؟

بجاه تست همه عز طینت آدم
شجر عزیز برای منافع ثمرست

تو هم ز زمرهٔ خلقی و بهتری از خلق
گهر به از حجر و هم ز جملهٔ حجرست

شجاعت تو بدست ظفر درون تیغست
حمایت تو بپیش هدی درون سپرست

بر جلال تو چرخ رفیع چون خاکست
بر نوال تو بحر محیط چون شمرست

تو بسته ای کم ملک و از مهابت تو
خمیده قامت دشمن چو حلقهٔ کمرست

صفت بابر نه نیکوست مکرمات ترا
که مکرمات تو باقی و ابر بر گذرست

شریف ذات همایون تو ز روی کمال
ورای عالم ارواح و عالم صورست

اگر شدست جهان خسیس منشأ تو
شگفت نیست که نی نیز منبع شکرست

چو داستان مقامات تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #52
شها ، قدر تو از فلک برترست
ستاره جناب ترا چاکرست

تویی شاه عالم، و لیکن بعلم
نهاد تو خود عالمی دیگرست

حسامی تو در دفع یاجوج مرگ
جهان را به از سد اسکندرست

تو آن جوهری در معالی و مجد
که نه چرخ اعراض آن جوهرست

من چون رأی تو اختر ثابتست
نه چون قدر تو گنبد اخضرست

بقای تو آسایش عالمست
لقای تو آرایش کشورست

ز موج کف گوهر افشان تو
همه صحن آفاق پر گوهرست

عجب نیست از دست تو موج در
که دست تو دریای بی معبرست

ازان نیزهٔ چون دم کژدمت
چو کژدم عدو دستها بر سرست

وزان خنجر همچو ناب نهنگ
مخالف بکام نهنگ اندرست

ایا پادشاهی که انصاف تو
جهان را بنیک و ببد داورست

به غیرت زالفاظ تو لؤلؤست
بحیرت ز اخلاق تو عنبرست

کهین پایه از قدر ولای تو
بر از هشت گردون و هفت اخترست

در اندوه درگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #53
نه رخست آن ، که زهره و قمرست
نه لبست آن ، که سر بسر لشکرست

نیست درصد هزار سوسن و گل
آن طراوت که اندران پسر ست

خانه او زحسن طلعت او
نیست خانه، که جنتی دیگر ست

او قبا پوشد و کمر بندد
وز قبا و کمر مرا اثرست

رویم از چین پایان چو بندگاه قباست
پشتم از خم چو حلقهٔ کمرست

حالم از بد بدتر شدست و رواست
کان نگارین زخو ب خوبترست

سیم وزر پاک رفت در عشقش
جان و دل نیز هر دو بر خطرست

با چنا نرخ چه جای جان و دلست ؟
با چنان لب چه جای سیم و زرست ؟

سوی جانم زلشکر غم او
هر زمانی نفر پس نفرست

گه دلم گرم و گه دمم سردست
گه لبم خشک و گاه دیده ترست

آه ! از عشق نیکوان ، کین عشق
همه رنج تنست و دردسرست

خبر رنج من بعالم رفت
ای دریغا! که یار بی خبرست

نظری کردی ، ار بدانستی
که ملک را بحق من نظرست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #54
آنی ، که حشمت تو در ایام ظاهرست
ذات تو از عیوب چو نام تو طاهرست

فرخنده رعایت شرف تو بهر مکان
چون آیت بنوت جد تو ظاهرست

از کف باذل تو قوام مکارمست
و ز جاه کامل تو نظام مفاخرست

بر چرخ محمدت هنر تو کواکبست
و زکان مکرمت اثر تو جواهرست

بایسته صورت تو بری از معایبست
شایسته سیرت تو جدا از مفاخرست

حق را ، گه بیان ، کلمات تو مظهرست
دین را، گه بقا، سطوات تو ناصرست

از حشمت منیع تو ایام عاجزست
از همت رفیع تو افلاک قاصرست

اندر ضیا بنان تو خورشید انورست
وندر ثنا بیان تو دریای ذاخرست

آیات بخل را کف راد تو ناسخست
ارکان علم را دل پاک تو عامرست

حزم تو هچو عزم متین تو صایبست
علم تو همچو حلم مبین تو وافرست

هر چان نموده شد زر سومت بدایعست
هر چان ستوده شد زخصالت نوادرست

بر قمع خیل نیستی و لشکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #55
رایت شرع و ملک منصورست
آیت علم عدل مشهورست

بخداوند خسروان خاقان
که جهانش مطیع و مأمورست

ارسلان خان، کمال دین محمود
که بدو قصر حمد معمورست

شهریاری، که ذات فرخ او
بمساعی خیر مشکورست

قدر او آسمان با شرفست
رأی او آفتاب با نورست

ناصح او همیشه محترمست
حاسد او همیشه مقهورست

خنجرش نسل دشمنان ببرید
خنجرش را مزاج کافورست

خسروا، هرکه از ره طاعت
بتو نزدیک شد ، زغم دورست

در جوار تو یابد آسایش
هر که از جور چرخ رنجورست

منم آن کس ، که جان غمگینم
از عطای کف تو مسرورست

خانهٔ من چو خلد شد ، زیرا
آنچه انعام تست چون حورست

بنده جست آفتاب و اینک یافت
گرسها باز داد معذورست

خصم تو باد در غم و ماتم
کز عطای تو بنده را سورست


ر
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #56
خوارزمشاه بر همه شاهان مقدمست
اسباب خسروی همه او را مسلمست

صدر جریدهٔ همه ابنای دولتست
بیت قصیدهٔ همه اعقاب آدمست

از جاه او قوام قوانین ملتست
وز عدل او نظام اقالیم عالمست

آشفتهٔ حوادث و مجروح چرخ را
فیض و عطای او همه دارو مرهمست

از دست زرفشانش و ز تیغ سرفشان
قسم ولی بخش عدو سور و ماتمست

او آفتاب شرع و بدو شرع روشنست
او نوبهار ملک و بدو ملک خرمست

شاها ، خدایگانا ، آنی که در جهان
بنیاد مکرمات بسعی تو محکمست

معن بن زائده بر جود تو مدخلست
قس بن ساعده بر نطق تو ابکمست

گردد بحسن سعی بیان تو منکشف
کاری که مشکلست و کلامی که مبهمست

رفتند از دیار تو بیگانگان همه
شادان مباد ، هر که ازین رفتنش غمست

هرگز قرار کرد توانند آهوان
در بیشه ای که مسکن غرنده ضیغمست؟

لشکر بکش بعزم نظام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #57
فدای بلخ دل من،که روضهٔ ارمست
حریم او بامان همچو بیضهٔ حرمست

همه سعادت بلخ و همه سلامت او
که بیضهٔ حرمست و چو روضهٔ ارمست

نه بحر و چرخ و لیکن چو بحر و چرخ مقیم
پر از جواهر مجد و کواکب حرمست

چنین مواخر آن خطه را بسیست و لیک
همه بجنب وجود ضیاء دین عدمست

پناه دودهٔ حیدر که از سیاست او
تفاخر عربست و تظاهر عجمست

بزرگواری ، فرزانه ای ، خداوندی
که پیش درگه او پشت آسمان بخمست

بلند همت او همچو چرخ مرفوعست
بزرگ مجلس او همچو کعبه محترمست

بهر کجا که نهد در طریق دین قدمی
همه ذخایر عقبی طفیل آن قدمست

بعلم و حلم و سخا و وفا عدل و حیا
بعالم چون اندر جد خویشتن علمست

ضیاء دین پیمبر تو آن سرافرازی
که بر صحیفهٔ اقبال نام تو رقمست

معلقست بفرخنده کلک میمونت
همه مصالح دنیا ، مگر نگین جمست؟

هر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #58
دیدار تو ، ای جان جهان ، راحت جانست
روی تو تماشاگه عشاق جهانست

در خد تو ، آفت دین ، زایش دینست
در جعد تو ، ای راحت جان ، کاهش جانست

تنگ شکرست آنکه تو گویی ، نه حدثیست
درج دررست آنکه تو داری ، نه دهانست

بر هر گره جعد تو صد شعبده پیداست
در هر مژهٔ شوخ تو صد فتنه نهانست

هستم من بیچاره ز اندیشه سبک دل
تا بر من بیچاره ترا روی گرانست

مانند کمان گشته مرا قامت تیر
زان غمزه و آن ابرو چون تیر و کمانست

تنگست و نزارست مرا شکل دل و تن
چونانکه ترا شکل دهانست و میانست

جنگ تو صلح تو همه بیم و امیدست
وصل تو هجر تو همه سود و زیانست

از بند هوای تو کرا روی نجاتست ؟
وز تیر جفای تو کرا بوی امانست؟

هر چند دلم را بستم گوش گرفتند
جایی کشد اندوه تو کز فتنه نشانست

از فتنه نشان نیز نبیند دلم ، ایراک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #59
صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست
خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست

آراسته از طالع او روی سپهرست
افروخته از طلعت او صحن جهانست

در خدمت او تقویت خرد و بزرگست
از نعمت او تربیت پیر و جوانست

طبعش بگه فضل، نه طبعست، که بحرست
کفش بگه جود، نه کفست، که کانست

از کوشش او در همه آفاق دلیلست
وز بخشش، او بر همه اشخاص نشانست

ای آنکه بمقدار علو خطرت را
برتر ز همه انجم و افلاک مکانست

ز اولاد قرآن چرخ بزرگی نشانست
در صدر وزارت چو تو، تا چرخ و قرآنست

از مائدهٔ جود تو آسایش جسمست
وز فایدهٔ لفظ تو آرامش جانست

گسترده زمین جاه ترا زیر نگینست
گردنده فلک قدر ترا زیر عنانست

در نصرة حق فعل تو صد خیل و سپاهست
بر حجت دین قول تو صد تیر و سنانست

از حسن شمایل تو چو رضوان جنانی
وز عدل تو خوارزم چو روضات جنانست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #60
ای آنکه رخت بهار چینست
رویم زغم تو پر ز چینست

در چین تونه ای، و لیک کویت
با روی تو صد هزار چینست

در حسرت خانهٔ تو ماندست
فردوس، که جای حور عینست

خاتم دهنی و بی تو رویم
از گوهر دیده پر نگینست

سروی تو و بوسانت بزمست
ماهی تو آسمان زمینست

در زینی و در کنار من نی
از زین تو رشک من ازینست

همچون تن من ترا میانست
همچون غم من ترا سرینست

در فرقت آن زخم نژندست
در حسرت این دلم حزینست

ما را همه ساله با تو مهرست
با مات چرا همیشه کینست!

شادیم بدین قدر که ما را
جان با غم عشق تو قرینست

دریای ملاحتی تو، چونانک
دریای کرم ضیاء دینست

فرزانه عراق، آنکه گردون
با رفعت قدر او زمینست

صدری که زبهر قهر خصمش
احداث زمانه در کمینست

حق را دل پاک او مکانست
دین را سر کلک او معینست

رایات کمال او بلندست
آیات...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا